Relampago
پسندها
2,392

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوب بازم خدارو شکر یعنی شانس اوردی اگه اومده بودی طرفم منهدم میشدی :biggrin:
    دور مي ايــستم
    اگر بـخواهي ،
    همـچون آخـرين چـــراغ خيــابــان ؛
    اما ...
    روشن براي تو (!)
    اگه میبینی میخوای ریکاوریت کنم ولی پای خودتا اگه دیگه بالا نیومدی به من بطی نداره :D
    از یه عصبانیت ساده شروع شد
    از یه حرفی که سنگین تموم شد
    از یه برخوردی که گرون تموم شد
    بعدش یه خورده حس غریبی که نمی دونی از کجاست
    و بعد دور می شی
    تا دیگه بی حرمتی نشه
    اما ....
    منتظری که یه سراغی ازت گرفته شه
    با اینکه می دونی محاله ....
    روزها می گذرند و تو ...
    هی عاشق تر می شی
    سردر گم تر می شی
    لجباز تر می شی
    دلتنگ تر می شی
    تا اینکه آخرش حست رو گم می کنی
    اونقدر گمش می کنی که حتی یادت می ره که چه حسی بود
    دیگه حست رو حس نمی کنی
    و دردناک تر از این نمی شه
    همه چی رو شونه های تو
    و کسی از تو نمی پرسه که توانش رو داری ...
    گاهی روزها فکر می کنی که محکومی تا هدر بری , تلف بشی
    یه روز که بی خیال داری قدم می زنی
    یهو یه چیزی هلت می ده که یادت بیاد دلتنگی
    اونوقته که هی بغض می کنی و هی نمی ترکه
    اون موقع است که بیشتر سردر گم میشی
    دوباره هجوم سوالات
    دوباره گم شدن
    و تو
    با این همه سوال
    با این همه جاده های بی انتها
    روزی صد بار به خدا می گی :
    "‌خدایا
    یه جوری حرف بزن که منم بفهمم ...."
    نه می تونی بنویسی
    نه بخونی
    نه ساز بزنی
    هیچ
    یک مرده ی متحرک ...
    یک روز که دور نیست
    می آیم
    می نویسم
    « او آمد که بماند »
    مینویسم
    تمام بی خوابی ها
    تمام گریه های شبانه
    تمام لرزیدن ها
    تمام بی کسی ها
    با گرمای بودنش
    تمام ِ تمام شد
    یک روز که دور هم نیست
    من مینویسم
    یک روز که شاید من هم دیگر نباشم ..
    پاشو خودتو جم کن اینجا محل عبور عکس خاک بر سری میذاری!:|
    یکم ما رو تحویل بگیر مردیم ا بس جز جز زدیم که تحویلمون بگیری :D
    آنـــکه
    بـــي باده کنـــد جــانِ مرا مست
    کجـــاست ؟!؟
    چند روزیست

    دست هایم را

    با چند کتاب و نوشته سرگرم کرده ام

    امـا گول نمی خورند . . .

    هیچ چیز معجزه ی دست های تـــــــو نمی شود !
    عشق ؛
    به زخم که برسد ، سکوت مي شود
    زخم که عميق شود ، بيداري دل ، درد دارد !
    من
    در اين بغض هاي هر لحظه
    در اين دلتنگي هاي مدام
    در اين آشفتگي هاي دقايقم
    دارم
    سکوت
    مي شوم
    با من از عشق چيزي بگو
    پيش تر از آنکه زخم هايم عميق شود...!
    عجيب نيست اگر
    پرنده از درخت ببارد
    ماهي مُرده ، از آسمان
    و حتي ، آدم‌فضايي هاي غمگين ، از خورشيد.
    نه، وقتي دلتنگ باشي ؛ هيچ‌چيز عجيب نيست!
    بیچاره دلم
    با دیدنت باز هم لرزید ...
    نمیدانست تو همان بی وفای دیروزی
    بیچاره دل است
    عقل ندارد !!

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا