*N.A*
پسندها
3,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ولی من دیگه ذوقی واسه شیطنت ندارم :(
    دیگه بابام نیس ک هر دفه ازم قول بگیره ک حنانه شیطونی نکن با معلما درست برخورد کنآخرش اخراج میشی :(
    :w04::w04::w04::w04::w04:
    نه خداییش الان خیلی آروم شدم :)
    از یه زمانی به بعد دیگه زیاد حس شیطنت و شوخی ندارم :(
    کلی مرهبونی و خوبی..
    فقط یذره شیطونم والاو...:w05:
    پارتی کوژا بود خوبی از خودم بود :)
    والاو...
    نه خوب میدونستن اخلاقمو برا همین باید میدونستن سر به سرم نذارن :D
    سر به سرمم نیمیذاشتن ک اعصابشون راحت باشه میرفتم کپسول خالی میکردم تو بخاری یا میرفتم تخته سیاهو با روغن پاک میکردم گچ ننویسه روش
    فقط بعد این همه سال بخدا خودم موندم چ فکری کردن انضباطمو دادن 20 :|
    دختر : مامان خواستگاری که میخواد بیاد ازم ۲۳ سال بزرگتره
    مادر : چی میگی؟ میخوای با یکی همسن بابات ازدواج کنی ؟
    دختر : بهم گفته میخواد زنشو طلاق بده
    مادر : مگه زنم داره ؟
    دختر : آره سه تا هم بچه داره
    مادر : وای خدای من ، آخ قلبم !
    دختر : ولی خیلی پولداره ، چند تا برج ساخته که یکی از اونا برج میلاده !
    مادر : بگو ببینم خیلی دوستش داری ؟!:surprised::D
    خوب ترش این بود ک در کمال ناباوری وختی مامانیم داشت حرص میخورد ک انضباطم تک میشه انضباطم 20 شد :eek::)
    یه همچین دانش آموز خوبی بودم من :)
    اتفاقا این موهاش دقیق مث خودمه
    فقط من موهام فقط برا مهمونیه
    در حالت عادی همیشه جمعش میکنم، تا این حد که انگار اصن مو ندارم!!!!برا همینم تو فک میکنی من کچلم!!!:D
    هاع!
    حقش بود زیادی حرف میزد ترجیحا از کلاس میرفت بیرون بهتر بود
    گفت حنانه از کلاس برو بیرون منم با احترام بش گفتم خانوم ما 30 نفریم شما 1 نفر شوما برو بیرون
    بیچاره رفت دیگه ام برنگشت مجبور شدن برن برامون معلم حرفه و فن پیدا کنن :D
    اینخدره خوب بود [IMG]
    سال سوم راهنمایی یاد ندارم زیاد سر کلاس بودم همش پیش مودیر مهمونی بودم :biggrin:
    بیچاره دوست مامانم بود روش نیمیشد ایخراجم کنه :D
    با من بحث نکن
    فقط زباااااااااااااااااااااااااااااان:cool:
    سلام خالهههههههههههه
    خوبی؟!؟!
    موهای پروفمو میگی؟؟؟!!
    سلام خوبی اجی....داش مهردادم که هست...خو بگو ببینم تکلیف زن مهرداد چی شد؟؟؟هاااااااااا؟
    سلام
    داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود
    و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود.
    رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید.
    آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
    پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟
    یدفعه دو دستی زد تو سرشو گفت :
    اصغر پس ننت کوووووووو؟؟!!!!:D
    ینی اگه رییس دانشگاه ازم طرفداری نمیکرد بیچارش میکردم :D
    تا حالا یاد ندارم هیچ سالی بوده باشه ک من با معلم دعبا نکرده باشم :w05:
    ولی بهترین سال درسیم سوم راهنماییم بود معلم حرفه و فنو از کلاس انداختم بیرون
    گفتم فقط زبان :razz:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا