مهشید جونی
پسندها
303

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتی با خانومت دعوات شد خودت رو کنترل کن
    ببوسش.. نازش کن و بزار بخوابه...
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    وقتی خوابید ؛ قشنگ برو سر وسایل آرایشیش
    با ریملش کفشاتُ واکس بزن...
    کرم دور چشم و شبش رو بمال به تایرای ماشینت
    با مداد سیاه دور چشمش خش های روی کفشتُ پر کن
    با دستمال مرطوبش هـم میتونی میز کامپیوترت رو قشـــــــــــــنگ تمیز کنی..
    با موچینش یه حالی به موهای دماغت بدی...
    ***اعتراف میكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم كه همسایمون مارو لو داد و كتك خوردیم!!
    *اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده...!!
    ***اعتراف یكی از دوستان : مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد .صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود ... یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید : مامان بزرگ زود رفتی ... یهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نمیشد
    مورد ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﻳﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻭل رﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ , ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺵ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺩ !
    مـــــــورد هم داشتيم یارو به مامانش گفته اگه مــــــن بميرم چیكار ميكني ؟
    مامانه هم گفته يه ختمي ميگيرم كه چشم تمام فاميل درآد:biggrin:
    یکی از فانتزیام اینکه:
    در نظر دارم یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم…
    هروقت سردرد داشتمو یکی ازم پرسید چی شده؟
    بگم: “چیزی نیست، همون سردردهای همیشگی…”
    بعدم چندتاشو بخورم بگم آآآآه mellowsmiley
    لامصب عنده کلاسه!
    مورد داشتیم یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: کارشناس مسائل سوریه!
    من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده:D
    یکی از فانتزیام اینه که دکتر بشم بعد یه روز تو خیابون راه برم یه ماشین بزنه بهم
    منم محل ندم ، ‌بلند شم تو خیابون راهمو ادامه بدم !
    مردم چشاشون گرد بشه ! حالا شاید سوال پیش بیاد که دکتر چی بود این وسط ؟
    اون دیگه به شما ارتباطی نداره ! من میخوام تحصیلاتمو ادامه بدم !!!
    از غضنفر می پرسن ارتحال چی؟ میگه نمی دونم هر چیه از اسهال بدتره چون بابام گرفت مرد :biggrin:
    صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ :|
    مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه :))))
    بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|
    سلام مهشید جان خوبم شما خوبی ایشالا؟
    به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
    ما میخوابیم بعد نماز :|
    اوه ! یادم نبود منم باس برم آرایشگاه ! وخ نگرفتم البت باید بین مریض برم :دی
    فدات:*
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا