عســـل
پسندها
623

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلتنگ
    امروز دوباره پنجره ي خيالم راگشوده ام
    وتو اي غريب ديرآشناي من
    توراهمچون رنگ نيلگون آسمان در شفق ديده ام
    مرا باور كن مرا باور كن
    تادوباره بال بگشايم .دوباره پرواز كنم
    پرنده بي پرواز مردنيست
    مرا به خاطر آنچه ام باور كن
    خيالم آشفته از بي اعتمادي هاست
    مرا آنچنان كه هستم باور كن

    به بههههههههههههههههههههههه عسل خانوم چه عجب گل فروشی ها باز شده یادی از ما کردی؟:huh:
    راست میگی بزنم به تخت همیشه سرحالی.
    هیچی همین طوری گذاشتم.
    لحظه ها را با تو پرپر میکنم
    گاهگاهی چشم خود تر میکنم
    صبح و شب یادت مرا پرکرده است
    زندگی را با تو من سر میکنم
    خوب و شیرین منی عمر منی
    روزهایم با تو بهتر میکنم
    خوب میدانی برایت زنده ام
    این دل شوریده را بهر تو اطهر میکنم
    سلاااااااااااام
    ببخش بابت اینکه نبودم تا جواب این مهربونیت رو بدم
    ممنون بابت همه ی عکسا و پیاما...
    ی روز دوتا رفیق عاشق ی دختر میشن. دختره جفتشون رو دعوت میکنه واسه مشروب خوردن.
    دختر ساقی میشی و ۳ پیک عرق میریزه و میگه یکی از پیک ها سمه.
    رفیق اول گفت: میخورم سلامتی اینکه سم باشه و رفیقم به عشقش برسه خورد ودید مشروبه.
    رفیق دوم پیکو برداشت و گفت: میخورم سلامتی اینکه سم باشه و رفیقم به عشقش برسه خورد و دیدمشروبه.
    دختره پیکو بر داشتو و گفت:سلامتی اینکه سمه و میخورم تا دو تا رفیق از هم جدا نشن و با هم بمونن.
    البته از اینجور دخترا تو دوران ما نیست افسوس
    سلامتی دخترک ۸ساله ای که سرطان داشت پای اتاق عمل با چشمای لرزون به پرستار نگاهی کردوگفت:
    من مامان و بابام پول ندارن ، میشه قبل از عمل بمیرم؟
    .
    .
    و امروز در کربــــلاست که شمشیر شیطان از خــون شکست می خورد؛

    از خون عاشـــق، خون شهیـــد!




    .
    .
    .

    :gol:•۩❖۩•...فریاد یا محمدا ...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*شب و روز عاشورا:gol:
    ________________

    :gol:پرسش های عاشــــــــورایی:gol:
    دلم برای کودکیم تنگ شده
    برای روزهایی که باور ساده ای داشتم
    همه آدم ها را دوست داشتم
    مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم
    و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم
    مادرم که می رفت
    به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود
    دلم می خواست "ممول" را پیدا کنم
    از نجاری ها که می گذشتم
    گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم
    تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود
    دلم برای خدا تنگ شده
    خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم
    دلم برای کودکیم تنگ شده
    شاید یک روز
    در کوچه بازار فریب
    دست من ول شد و او رفت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا