محدثه یوسفی

محدثه یوسفی

کاربر ممتاز
کاربر بیش فعال از هرجا زنده باشم
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
631
پسندها
648
امتیاز
94

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ALIREZA.F.1988
    خدایم را دوست دارم..

    همان خدایی که:

    دغدغه ای برای از دست دادنش را ندارم..

    همان خدایی که مرا در آغوش گرفته..

    و از مسیر گل ولای عبور می دهد..

    خدایم را عاشقانه دوست دارم و می پرستم..

    نه ترسی دارم برای نابودی اش و نه غمگینم در نبود حضورش..

    او همیشه به من لبخند می زند و مرا عاشقانه دوست دارد..
    **آگاهدخت**
    امام حسین علیه السلام فرمودند:


    لا تقولوا باَلسنَتکم ما ینقُص عَن قَدَرَکم
    چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد

    (جلاءالعیون،ج۲ص۲۰۵)





    .
    .
    .
    .
    •۩❖۩•...باز این چه شورش ست که در خلق عالم است...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*روز دوم
    محدثه یوسفی
    براستی عشق چیست نسیمی که در میان گل ها میوزد...آه نه تابندگی طلایی رنگی است که خون را درمینوردد...عشق شبی تابستانی است که آسمانی پر ستاره و زمین عطر آگین دارد
    محدثه یوسفی
    نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم/ عجبی نباشد از من که بری ز کفر و دینم
    تو و کوچهٔ سلامت، من و جادهٔ ملامت/ که به عالم مشیت تو چنان و من چنینم
    چه کنم اگر نگردم پی صاحبان خرمن/ که فقیر خانه بر دوش و گدای خوشه‌چینم
    رخ دوست را ندیدم دم رفتن، ای دریغا/ که به روی او نیفتاد نگاه واپسینم
    چه به غصه دل نهادم، چه توقعم ز شادی/ چو به زهر خو گرفتم چه طمع ز انگبینم
    تو و زلف مشک بارت من و چشم اشک بارم / تو و لعل آبدارت من و کام آتشینم
    محدثه یوسفی
    چند بار آخرت ای دل به نصیحت گفتم/ دیده بردوز نباید که گرفتار آیی
    سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهیست/ من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی
    70arezu
    منم نوشته هاتونو دوست داشتم,امیدوارم دوستای خوبی برا هم باشیم(زیباترین حکمت دوستی بیاد هم بودن است، نه کنار هم بودن.)
    70arezu
    فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست دوست داشتن امری لحظه ایست ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است . . .
    محدثه یوسفی
    من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را/ به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را
    نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل/ به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را
    چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم/ که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
    گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا