یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدایا!
    نمیدانم،
    بغضم را سکوت میکنم،
    یا سکوتم را با بغض فریاد،
    اما تو،
    فریادت را!
    با سکوت بغض کن!!!
    امشب؛ بارانت را خواهم گریست
    آری
    امشب
    کافرم، “به دنیا”
    بیتابی می کند شب، اگر نتابد چشمان گربه روی حصارصبر
    پنجره خاموش می ماند بدون نوازش دست زمان
    کوچه را چه کار آید بارش بی رمق باران، اگر گل نشود خاکش
    سرد میماند دست هایمان اگر نباشد گرمی دست هایمان از سر شوق
    همه ی خاطره هایم نفس از تپش حنجره ات می گیرد
    بمان تا پاییز دلم نوای با توبودن را بخواند..
    یادت باشد:
    زن ها
    تنهاییشان را گریه می کنند
    و مردها
    گریشان را تنهایی.........

    در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم !
    چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !
    دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !
    به همین سادگی …
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/503951-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D9%86%D9%80%D8%B1-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D9%BE%D9%80%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%80%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%80%D9%88%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%80%D8%B1%D8%AF
    به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
    اگر سفر نكنی
    اگر كتابی نخوانی
    اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
    اگر از خودت قدردانی نكنی

    به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
    زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی
    وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند

    به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
    اگر برده‏ی عادات خود شوی
    اگر همیشه از یك راه تكراری بروی
    اگر روزمرگی را تغییر ندهی
    اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی
    یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی

    به آرامی آغاز به مردن می‏كنی
    اگر از شور و حرارت
    از احساسات سركش
    و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند
    و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند
    دوری كنی...

    به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
    اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
    اگر ورای رویاها نروی
    اگر به خودت اجازه ندهی
    كه حداقل یك بار در تمام زندگی‏ات
    ورای مصلحت‌اندیشی بروی...
    امروز زندگی را آغاز كن!
    امروز مخاطره كن!
    امروز كاری كن!
    نگذار كه به آرامی بمیری.
    کجایی؟
    نیستم!
    من در شرقی ترین شب جهان پنهانم
    همان گونه که تو از من و من از خود
    من ساکن هیچ کجای جهانم
    در برزخ هیچ وقت تو
    از بهشت
    سرشارم
    این روزها واژه ها عزیمت میکنند
    ومن در من فرود می اید...
    ارام
    سبک
    ابی
    و وحشت اکسیژن
    از معنا دادن به حیات
    حس تهی شدن را
    بارور میکند...
    و زمین خشکش میزند...
    از بی معنایی جاذبه اش در من
    و
    اسمان
    با تمام زیرکیش
    ناز مخردو
    دل میبرد...
    ساعت ها به نظاره امو مینشیندو
    له له میزند
    لمسم را
    در بی وزنیه مطلق خویش
    ....
    ومدامو مدام
    بالهای سفیدم را
    با قلم موی انتظار
    بر بوم ابی اش نقاشی میکند
    ....
    نگاه که میکنم
    تمام سلول های نگاشته شده
    از من هبوطی دوباره میخواهند
    اینبار
    در مسیری عکس
    برای رسیدن...
    اما
    به کجا باید رسید...
    ؟
    آ.آ.خ...
    باوشه برو..منم دارم میرم یه چرت بزنم....باباییییی:)
    خودم گل را دوس دارم
    به همه دوستان خوبم هدیه میدم...
    برای حفظ رضایت
    نعمت انتظار و تلاش را شکرگزار باشید
    و فکر کن که چه تنهاست
    اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد.
    - چه فکر نازک غمناکی !
    دوست داشتن خال با روح ماست
    مرا سفر به کجا می برد؟
    کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز ؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا