smart student
پسندها
4,035

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • "خـدایـا !

    من هـمانی هسـتم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم .
    همانی که وقتی دلش می گیرد وبغضش می ترکد،می آیدسراغت
    من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند .
    و چشم هایش را می بندد و می گوید :
    من این حرف ها سرم نمی شود! باید دعایم را مستجاب کنی!
    همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند!
    همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد !!
    همانی که بعضی وقت ها پشت سـر مردم حرف می زند !
    گاهی بدجنس می شود ، البته گاهی هم خودخواه !
    حـالا یـادت آمـد مـن کـی هـستم ؟!معبود من !
    ساليانيست مرا راهي صحراي پر از رنگ و فريب كرده اي
    تا در آن سير كنم و تو را بيابم و با تو عاشقي و بندگي كنم .
    آن وقت كه مرا فرستادي پاك و سبحان بودم
    اما حال پر از رنگ دنيا شده ام.
    آن روز خود به من گفتي تا هميشه كنار تو
    هستم مرا فراموش نكن .اما امروز ياد همه هستم جز تو ..
    خداي من !پشيمـانم حلالم كـن ."
    حـــــوا بودن تاوان سنگینی دارد

    وقتی آدم ها
    برای هر دم و بازدم،
    به هــــوا نیاز دارند !!!
    در رویاهایت جایی برایم باز کن..

    جایی که عشق را بشود
    مثل بازی های کودکی باور کرد ،

    خسته شدم از بی جایی
    "بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود.
    بیخودی حرص زدیم، سهممان کم نشود.
    ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
    و قسمها خوردیم. ما بهم بد کردیم،
    ما بهم بد گفتیم.
    ما حقیقتها را زیر پا له کردیم
    و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم.
    روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم،
    از شما میپرسم،
    ما که را گول زدیم؟"
    "مرا کجا صدقه کرده ای

    که مدام بلای بی تو بودن

    به سرم می آید !"
    پاهایم
    هوای باران گرفته اند و من
    هوای تو ...
    باران که ببارد
    جاده هم .......
    تورا کم می آورد ...!!
    خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛

    و "دوزخی" دارد، به گمانم کوچک و بعید؛

    و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...

    "دکتر علی شریعتی"
    "راه وصال بستی
    بادیگران نشستی
    رو کن به هر که خواهی
    گل پشت و رو ندارد"
    "برایت آرزو کردم:

    روزهایی که پیشِ رو داری آغازِ همون روزهایی باشه که آرزو داری.":gol:
    "ما ز هر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم

    عشق از لیلی و صبر از کوه کَن آموختیم

    گریه از مرغ سحر، خود سوزی از پروانه ها

    صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم... "
    بیا بیا
    راه را کوتاه کن
    از کوچه ها بگذر
    و به دیوارها اعتنایی نکن
    درها را
    پنجره ها را
    باز کن
    پرده ها را کنار بزن
    و شتابان
    خودت را به من برسان

    و بی هیچ کلامی
    از من
    هر چه که می خواهی بخواه
    تا که من جان نثار تو کنم
    وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد
    وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند
    یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
    اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است
    زمانه و شرایط در هر موقعیتی می تواند تغییر کند

    در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
    شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
    زمان از شما قدرتمندتر است
    پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد...
    کسی را دوست می دارم
    ولی افسوس
    او هرگز نگاهم را نمی خواند
    به برگ گل نوشتم من
    که او را دوست می دارم
    ولی افسوس او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند!!!
    به مهتاب گفتم ای مهتاب
    سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو
    که او را دوست می دارم
    ولی افسوس
    یکی ابر سیه آمد ز ره
    روی ماه تابان را بپوشانید
    صبا را دیدم و گفتم
    صبا دستم به دامانت
    بگو از من به دلدارم
    که او را دوست می دارم
    ولی افسوس
    ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید
    کنون وا مانده از هرجا
    دگر با خود کنم نجوا
    یکی را دوست می دارم
    ولی افسوس
    او هرگز نمی داند!
    "ما که این همه برای عشق
    آه و ناله ی دروغ می کنیم
    راستی چرا
    در رثای بی شمار عاشقان
    -که بی دریغ-
    خون خویش را نثار عشق می کنند
    از نثار یک دریغ هم
    دریغ می کنیم؟"

    قیصر امین پور
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا