MisyoMasoud
پسندها
9,153

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کاش میشد به جای ساعت ، فصل ها را عقب کشید ؛
    آنوقت دوباره تابستان میشد و من برای تو گوشواره های گیلاس می چیدم …

    شبتون آروم ...پاینده باشید.
    تو مهری ، مهربانی ، کم نشو از فصل پاییزم
    که باید شعر را از برگ دستانت بیاویزم
    تو عاشق باش با من، پنجره خیس است از باران
    من اینجا چای را با طعم دلخواه تو می ریزم
    خواهش میکنم دوست خوبم
    بیا بیا
    راه را کوتاه کن
    از کوچه ها بگذر
    و به دیوارها اعتنایی نکن
    درها را
    پنجره ها را
    باز کن
    پرده ها را کنار بزن
    و شتابان
    خودت را به من برسان

    و بی هیچ کلامی
    از من
    هر چه که می خواهی بخواه
    تا که من جان نثار تو کنم
    آدم چیست؟
    آه و دم... آه از دمی که این همه ساعت طول می کشد...
    من از این تنهایی

    از این که دیر می آیی

    از این که روزی به من بگویی
    تو به من نمی آیی
    می ترسم....
    چرا نمی دانی تو
    چگونه بی تو زمان میگذرد

    بارها این را از خودم می پرسم
    من می ترسم...می ترسم...
    گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ِ ناشناس ِ شهر احساس گنگ آشنایی می کند
    گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می کند .
    در سرزمين قلبم خانه اي ساختم که پنجره هايش هيچ گاه از ديدنت خسته نمي شوند ،
    در اين خانه هميشه خاطراتم را مرور مي کنم ،
    اگر چه ازت دور شدم ولي حرف هاي گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است ،
    نام تو هميشه در ذهنم و ياد تو هميشه در قلبم جاريست....
    در تاریکــــــــــــ تـرین و کورتـرین
    نقطــــه ی ِ عشـــــــق
    گُـــــــــــــــم شــده بــودم
    در سَـرابی که از احســــاس بـرای او ســـاخته بــودم
    غوطـــــــــــــــــه وَر بــودم
    آن قــــــدر که ســـــال ها گذشـــت
    فصـــل ها آمدنــد و رفتنـــد
    و لحظــــه ها سپــــــــــــــــری شـد
    بــی آن که لحظــــه ای یـــــــــــادی از خــــود کنم
    عمـــرم گذشـــت ...
    با ثانیــــــــــــــــــه هایی مملــو از تنهـــــایی و دلتنگـــــی
    و یادگــــــــــــارش
    چروکــــــــــــ هایی بـَـر پیشـــانی و زخـــــــــم هایی بَـر دل شـد
    امــا...
    نگـــاه عــــاشق تــو
    همچــون فانـــوسی راه گشــــــــــایم شد ای تنهــا پنــــــــاه ِ دل هـــای ِ خستــه
    تــویی که دســـــت های ِ مهربـــانت
    شَفـــاعـت کـرد چشـــــــــــــــم های ِ دل ِ نـابینـــایم را
    از بچگی عاشق زندگی بودم

    توی خاله بازی ها نقش پدر , نان آور خانواده بودم
    هفده سالگی فکر می کردم عقل رسیده
    عاشق دختری در ایستگاه اتوبوس شدم
    مدرسه اش عوض شد گمش کردم و بعد فراموش
    بیست و دو سالگی قدم بلندتر از پدر بود و عقلم کمتر
    حس خوبی به دختر همکلاسی دانشگاهی ام داشتم
    تا اینکه رابطه اش با استاد لو رفت و من ...
    حالا کمی بزرگتر شده ام
    به این باور رسیده ام
    عشق های ماندنی ارتباط مستقیمی با منطق دارند
    تمام دوست داشتن های زیر بیست و پنج سال
    باران پاییزی اند ، رگبار شدید اما کوتاه
    مدتی است دیگر عاشق هر بی سرپایی نمی شوم
    خیلی وقت است وقتی باران می بارد
    چترم را با خود می برم...
    به هر حال بررسی که می کنم
    می بینم تنها کسی که به من نخ داد، قرقره بود...
    ایـن روزهـا،
    بـا تـو،
    بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،
    حـرف دارم…
    امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،
    دلـم تـنـگ اسـت،
    فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…
    دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم…
    زمونه بدی شده !
    حتی با افزودنی های غیرمجاز هم

    اعتباری به ماندگاری بعضی دوستی ها نیسـت . . . !
    نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــ ــــــ ــورم ... چــــيزي جــــ ـــ ـز تـــنــهايي با من نيـــستـــــ ـــ ـ ...
    قشنگ ترین غزلم را برای شب شعر چشمت نگه داشته ام

    پس تو هم زیباترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار …
    دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست ! مرا شاد میکند ! لبخند را به دنیایم هدیه میکند . . . حتی این روزها گاهی پرواز میکنم ! من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز تو این دنیا دوست دارم !
    قندان خانه را پُر کردم از حرفهایت
    تو که می دانی من چای را تلخ دوست ندارم
    هوس فنجانی دیگر کرده ام ؛ کمی بیشتر بمان !
    بله پروفم اومدن
    بااجازه من باید برم
    خوشحال شدم بازم مارو خوشحال کنین
    شب خوش
    خدانگهدار
    بله میدونم میدونم منم درگیرم الان بعد چندروز اومدم
    انشاالله که زود کاراو مشکلات حل بشه و آقا مسعود زودی بیاد
    وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد
    وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند
    یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
    اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است
    زمانه و شرایط در هر موقعیتی می تواند تغییر کند

    در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
    شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
    زمان از شما قدرتمندتر است
    پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا