mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • [IMG]


    آرزویم این است:

    دیدن اوج غرورت در صبح

    و رسیدن به همه رویایت

    من دعا خواهم کرد

    روزهایت پر نور

    شب تو مهتابی

    دل تو صادق و صاف رنگ باران باشد

    و خدایی که همین نزدیکیست در امانش باشی
    احـتیـاجی به تسـبیـح نیسـتــــ …

    دستانتـ را که به من بدهــی ،

    با انگشـتانتـ ذکـر دوسـتــ داشتن سر میدهـم … !
    سلام آقا مانی. اطلاعاتی که خواستید در حد مطالب ویکی پدیا باشه کافیه یا اینکه تخصصی تر و کامل تر می خواید؟ منظورم اینه که حتما می خواید جوابتون از توی مقاله باشه؟
    این آخرین برگ

    دروغی ست که هر پائیز

    روی دیوار پشت درخت می کشم که نمیرم

    کاش این پائیز

    قبل از اولین باران

    عیادتم کنی . . .

    از خانه ای که نساخته ایم
    ویرانه ای باقی ست
    که دیوار ندارد که عکس تو را . . .
    دنبال خود نگرد!
    تو با منی
    زیر آوار . . .
    خدایا همه از تو می خواهند "بدهی" . . . اما من از تو می خواهم "بگیری" خستگی دلتنگی و غصه ها را از لحظه لحظه ی روزگار کسانی که دوستشان دارم

    بیهـــــودِه نَـقّـــاش بــــــودِه ام . . .
    ایــــــטּ هَمِـــــﮧ ســـــال . . !
    بِـــــﮧ چَ ــــــــشم هــایَت ڪِـــــﮧ مے رِسَـــــم ،
    قَلَـــــــم مــــوهـــا خ ـــــیس مے شَــــوَنــد . . .
    بِـــــﮧ لَــب هــایَت ڪِــــﮧ مے رِسَـــــم ،
    دَستَــــــم مے لَــــــرزَد . . .
    رَنـــگــ هــــا مے گــُــــریـــزَنــــد ،
    وَ قــاب هـــاےِ خ ــــــالے ، ، ،
    تَنـــ ــهـا . . .
    نَبــــودَטּِ تـــــو را . . .
    بِـــــﮧ دیـــــوارِ زِنـــدِگـــــے ام ،
    مے ڪـــــوبَنــــــد . . .

    بیا قدم بزنیم . . .
    من با ” تـــــــــو ”
    تو با هر که دلت خواست !
    فقط بیــــــــــا قدم بزنیم . . .
    اصلا بیا و بگذار . . .
    سایه ات باشـــــــــــم . . .
    سایه که آزار ندارد !
    دارد ؟


    من را زیر خاکستر جا گـــــذاشتـــــــی!!!
    آهـــــــایـــــــــــــ.. .
    با توام…
    تــــــــــــــــــــــــ ـو یادتـــــ نـــرود!!!
    من به خاطرتــــــــو
    آتـــــــش گـــرفته ام….


    زندگی من .....

    نگاهم کن ...میخواهم خستگی هایت را در پیچک اغوشم از مهر بپوشانم ...

    زندگی من ...

    تو کالبد وجودم را محصور خود و محبت بی دریغ خود کرده ای .......

    از نگاهم رازهای دلم را بخوان ...

    وقتی نیستی ....مثل این است که من نیستم ...

    وجودم به وجود تو وابستست ....

    تکیه گاه من ...سینه های مردانه توست ...

    دستان توست ...

    محل زندگی من اغوش توست ....

    مرا ازنگاهم دریاب ....

    که دوستت دارم ....


    مانی
    به یاد ندارم لحظه ای را که بی یاد تو برایم گذشته باشد ....

    زندگی من ...

    مرا قلبم همانجاییست که تو انجایی .....تو که نسیم عطر حضورت مرا زندگی و جانی دوباره است ...

    مرا به وصال زیر باران اشنا کن ...

    به بوسه های زیر باران ...در کوچه های اشنای با قدمهایمان ...

    اندیشه ام با توست و برای توست ...

    زندگی من ...


    عشق من

    در اغوشت ارام میگیرم ....همه ی دلواپسیها و دلتنگی هایم را .....

    در اغوشت به باد میسپارم ....

    نگاهم را به سویت روانه میکنم ......

    تنم را به اغوشت وصله میزنم و تو را محو اغوشم میکنم ...

    کالبد وجودم را محصور صدای زمزه ی باران چشمانم میکنم ....

    سکوت درونم را به تن پوشی از جنس مهر در چشمانت تلاوت میکنم ...

    عاشقانه هایم را از قلبم برروی نگاهت حک میکنم ......

    تو را صدا میکنم ...

    سرود عشق زندگیمان را به اوای قاصدک های عاشق یکی میکنم ...

    تو را صدا میکنم ...

    انتظار را تماشای کوچه های تشنه قدمهایمان به سکوت وادار میکنم ......

    تو را صدا میکنم ....

    پس بخوان سکوت انتظار اغوشم را .......که چه بیتاب دلم تو را صدا میکند ......

    زندگی من ...

    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...






    دلم تنگ است

    نغمه ای ازحدیث دلتنگیم را باز گو میکنم ..دغدغه نگاه پر از خواهشم برای بازگشت تو ...

    دلم تنگ است ..

    بر من ببار ...ببار از تفسیر سکوت عشقت که مرا مجنون خود کرده است ..

    اینجا منم و یک عالمه خاطره ....خاطرات دستان تو ....نگاه تو ....چه بی تاب مرا صدا میکند .

    بی تو چه کنم ...چه کنم با این همه خاطره که در قلب من است ..

    .انتظار ...برای بازگشت تو .......مرا زبانزد خاص عاشقان کرده است ...

    این فاصله هیچ گاه نتوانست یادت را از من بگیر ...یاد توئی که عشق همیشگی ام هستی ....

    پر از حسزتم ....پر از حسرت داشتن حرارت اغوش تو ...

    به من برگردون نگاهت را ...که سخت دلتنگم ....سخت دلتنگم ...

    به من بگو چه کنم در حسرت حتی یک لحظه ترنم صدای تو ...

    پر از بارانم ..پر از باران کلام عشق ..

    باران نگاهم در نهان وجودم ...تو را میخواند ....دستان تو را ...

    نگاه انتظار دلم برای داشتن دوباره اغوشت را بازگشتی به شهر عشق باش ....که من سخت دلتنگم ...

    زندگی من ...


    خوشبختی داشتن کسی است…
    که بیشتر از خودش
    تــــــــــو را بخواهد…
    و
    بیشـــتر از تــــــــو…
    هیـــــــــــچ نخواهد..
    و
    تــــــــــو ...
    برایش تـــــــمام زندگی باشی

    عشق من

    قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ......

    نگاهم را

    دستانم را به تو هدیه میدهم ..

    امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم ....

    من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ...

    پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ...

    مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

    بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ...

    با نگاهم به دنبالت میگردم ...

    توئی تنها بهانه دلخوشی هایم

    تنهایت نمیگذارم ....

    رهایت نمیکنم ....


    تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی ....

    دوستت دارم ....

    زندگی من .....


    ای دل .........به اب بگو که دلتنگی .............سکوت نکن .....او تو را در می یابد ......

    ای دل ..........عاشقانه هایت را به اب بسپار ..........اب ........عاشقانه هایت را در میابد .......

    اب .......قاصدک توست ...........اب عاشقانه هایت را به محبوبت میرساند ........

    ای دل ....محبوبت را از انسوی دریا ها بخوان ....
    یار من

    عشق چیز مبهمی نیست ........

    عشق همان دلتنگیست .....

    همان فریاد سکوت دلی است که اواری میشود بر تمام لحظه هایت .....

    عشق خود توست که مرا از همه دنیا رها میسازد و پرواز را به من می اموزد ..........

    عشق زیستن درتار پود خاطرات تو و قلب توست ....

    عشق زندگی برای توست ...

    نفس کشیدن از برای توست ....

    عشق روایت نسل سکوت خاطره هاست ....

    عشق همان صداقت قلب دقایق لحظه هاست ......

    عشق صدای قدم های کلام توست .....

    عشق همان اشعار سرشته شده از شراب ناب احساس توست .......

    مرابه فراسوی کلبه عشق درونت غزل بخوان .........

    مرا به وصال قلبهای عاشق بخوان ....

    من به عشق تو زنده ام ......

    دوستت دارم ...

    زندگی من



    به این فکر میکنم

    که در کجای این دنیا ایستاده ام ؟؟؟؟؟................به کجا نگاه میکنم ؟؟؟؟......

    وقلبم این پاسخ را به من میدهد.......هرکجا که تو انجا باشی ......



  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا