E ntezar
پسندها
2,833

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نععععع به جدم ابراهیم حتما متوجه نشدم
    شرمنده اشتباه گفتم
    شرمنده بخدا فلشم جاموند خونه...ببینم باگوشیم میتونم بزارم
    .ღ. تولدت مبارک مدیر مهر ماهی .ღ.


    با دست پر تشریف بیارید:gol:
    ممنون سلامت باشی فردا بعدازظهر میزارم حدودا 4یا5
    بسلامت آقا شاکر نه دیگه من میرم درس بخونم
    خوب بخوابین...شبتون آروم
    مراقب خودتون باشین
    بابای
    نه متاسفانه حیف شد از دستم رفتمن 5تا خاله دارم ما 20تا نوه ایم 10تا دختر10تا پسر یکی از یکی جوک ترو شیطونتر
    یسری هم منه بدبختو ناقافلی گرفتنو انداختن تورودخونه خیس شدم اونموقع هم لباس نداشتم شلوار از مامانم گدفتم پیراهن بابامو پوشیدم شال دخی خالمو گرفتم فقط منو میدیدیااا وای خداآبروم رفت:'(
    ازاینجا عکس دارم
    ممنون سلامت باشین
    ازاین بادبادکا هست کنار دریا میفروشن پسر خاله هام اورده بودن بازی کنن اسمشون مهدی ومهران
    بابام گفت نه مهران داری اشتباه هوا میکنی ازش گرفت مثلا یادش بدی بعد شوهر خالم گفت نه دکتر اشتباه داری هوا میکنی از مهدی گرفت... دوساعت درگیر بودن این بادبادکها رو هواکنن
    انقده خندیدیم کلی دویدن تا بره هوا مگه میرفت آخرم جفتشون خوردن بهمو افتادن شوهر خالم که لیز خورد یه مسافتیرو خخخخخخخخخخ
    اون که کارِ شما پسراست:D
    نه ...واسه یه نفر دیگه رو کِش میرم:surprised:
    عه واقعن؟:D
    ببخش شاکر...من برم خوابم میاد:redface:
    شب خوش...چتر نشو اینجا:Dبرو زود :cool:
    حالا خوبه جایی که بودیم کسی نبود وگرنه سوژه میشدمااااااا
    چشبببب فردا انشاالله براتون میفرستم
    میخواین بازم تعریف کنم بخندین؟؟
    تو خونه بشینم چیکار کنم...:|خودت درس نداری:|
    البته فرقی نداره ها پیاده که نمیرم:Dولی خب بدم میاد تو بارون برم:razz:
    هوم درگیرم کارای یونی زیاده وقت نمیشه:confused:
    خخخخخخخخخخ بعله دیگه شما ندیدی انقد خندیدی بقیه رو ببین چی شدن پوکیدن ازخنده...کلی ازم عکس گرفتن
    نه خداروشکر داغ نبود...خدارحم کرد چمدون لباسامو که اورده بودم بشورم دوتا لباس تمیز توشون بود اوج فجاعتو داشته باش بولیز آستین بلند راه راه صورتی بایه سارافون مربعی شکل اونم رنگای سبزو سفیدو مشکی وااای خدا یادم میاداا قش میکنم ازخنده
    مرسی مرسی....:)
    نمیخوام من دوس ندارم:razz:همش بارونه تو خونه زندونی میشم:cool:
    خخخخ پسرخاله کوچیکم داشت جات خالی آش میخورد زیرپاش سنگ میاد میوفته آش میریزه رو من شانس که نداریم هیچی مجبور شدم لباسامو عوض کنم یه رنگو وارنگ پوشیدم خودم که مردم ازخنده دیگه بقیه بماند خخخخخخخخخخ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا