ساحل9027
پسندها
278

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اره خوش به حالش شد ک همچین پسر خوبی نصیبش شد:D
    اره برات دعا میکنم. ولی... موضوع چیه؟ داری نگرانم میکنی.
    اره ولی اون منو بیشتر دوست داره:smile:
    ابجی توی این ی سالی ک با هم میرفتیم بیرون خداییش ی بار دستش نزدم.
    یکی از دلایل دیگه ای ک دیگه نمیتونم بیام باشگاه دانشگاه. فردا نگی زن شهید بود بخاطر خانمش نیومد باشگاه:D
    قربونت ابجی.
    سال بعد میشم 21 سال:D
    چ ربطی به سن داره طرف باید خودش مرد باشه;)
    کلا همیشه به دوستام میگم میخواین زن بگیرین با زود بگیرین یا وقتی 35 سال شدین بگیرین:D
    بماند.
    ابجی من تقریبا یک سال دیگه از مجرد بودن در میام:redface:. خانوادم با خانواده طرف صحبت کردن. اون بیچاره فکر میکنه من میام اینجا مطالب علمی میخونم در صورتی ک میام با دختر پسرا میحرفم و این یعنی اخر نامردی:(
    دیشب ی نفر ی حرفی زد واقعا حرفش منطقی بود;)
    برای همین تصمیم گرفتم دیگه نیایم باشگاه.
    خوبم ابجی گلم:gol:
    خواهش میکنم گفتم این اخرا دیگه کاری کنم ک بخندونمت;)
    خوشحالم ک خوشحالی:smile:
    سلام عزیزم صفحات قرائت هنوز تموم نشده ، من برای شما صفحه ی زیر رو گذاشتم .
    #10905
    التماس دعا :gol:
    یه روز توی دستشویی از آفتابه یه غول دراومد و گفت چی میخوای که سریع واست برآورده کنم؟
    منم سریع گفتم : یه خونه ی خیلی بزرگ
    یه کم مکث کرد و گفت : عاخه عوضی من اگه خونه داشتم که توی آفتابه زندگی نمیکردم
    من :(
    غوله ^00^
    اسماعیل فلاح,خبرنگار اعزامی واحد مرکزی خبر
    مورد داشتیم طرف تو استخر کم مونده خفه بشه با تیوپ درش اوردن بعد یه ربع دیگه واسه این که این آبروریزی رو جبران کنه حرکات غیرطبیعی از خودش بروز داده- مثلا شنو رفتن زیر- آب که مسولین فک کردن چیزی زده انداختنش بیرون
    مکالمه خاهرم با دوستش تو اتاق
    خاهرم:من ویندوز 8 استفاده میکنم
    دوستش: وای تو چقد از دنیا عقبی من ویندوز 98 استفاده میکنم
    من»«ـآۀ«ـآۀإ
    باشگاه خبر نگاران جوان«ـآۀّؤإأء<<>><>><>
    اسماعیل فلاح خبر نگار واحد مرکزی خبر<><><>
    مورد داشتیم رفتن خواستگاری...داماد برادر عروس رو با عروس اشتباه گرفته!!!!!!!!!!!!!!!!!
    دختره pm ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻤﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺸﯿﻨﯿﻦ ؟؟!!
    ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺸﻢ !! :|
    ﺑﯽ ﺷﻌﻮﺭ ﺑﻼﮐﻢ ﮐﺮﺩ ! :| :|
    ملت بی اعصابن :|
    والا به خدا ..
    یکی از گودزیلاهای فامیل که 5 سالشه اومده به مامانش میگه
    “از بازیهای مسخره تبلت خسته شدم یه چیز پیشرفته تر میخوام”
    ما بچه بودیم کاغذ میجویدیم میزاشتیم تو لوله خودکار پرت میکردیم طرف تخته سیاه
    ترسم از اینه پسرایی که شلوار قرمز و صورتی میپوشن و ابرو برمیدارن...
    کم کم موهاشونو خرگوشی ببندن !!! :w15:
    چند وقت پیش داشتم تو خیابون میرفتم که یهو دختری که از جلوم رد شد پاش گیر کردو فرش خیابون شد.و بعدش سریع بلند شد.یه نگاه به دو رو برش کرد یهو با هم چشم تو چشم شدیم.من مثل یه جنتلمن اصلا شروع به مسخره کردنش نکردم و فقط بایه لبخند ازش دور شدم و پیچیدم تو کوچه و برای صد بار صحنه رو پیش خودم مرور کردمو هرهر خندیدنو چیزای مختلفی رو گاز زدن.
    دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم که پام لیز خورد و افتادم سرمو چرخوندم ببینم کسی حواسش هست که دیدم یه خانم باشخصیت بدون این که مسخرم کنه فقط یه لبخن زدو پیچید تو کوچه.
    ب اندازه ی دیوونه های دیوونه خونه دیوونه وار دیوونتم دیوونه!
    از ایستگاه مترو صادقیه تا ایستگاه علم و صنعت رو مغز رفیقم کار کردم که یه کاری و برام انجام بده
    تا راضی شد یه دختر سیریش فال فروشی اومد , رفيقم فال خريد , تا فال و خوند گفت " مسعود بی خیال , من که از اولش گفتم انجام نمی دم "
    و پا شد رفت , فال و ورداشتم دیدم توش نوشته
    " پیشنهادی به شما می شود از طرف یک گرگ دوست نما , شخصی با قامت بلند
    چشمان درشت , مژه های فر , اصلا نپذیرید که تمامش ضرر است "
    فقط مونده بود حافظ تو فال یه نامی هم از مسعود ببره ...
    یک ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻫﻮﯾﯽ ﺩﻭﯾﺪ ، ﺁﻫﻮ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪ

    ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﮔﻔﺖ :

    ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ ، ﻫﻤﺶ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ،

    ﯾﮏ ﺑﺎﺭﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ!

    ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺷﯿﺮ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺨﺮﻩ
    امروز تو مسابقه راديو شركت كرده بودم ...
    مجري ازم پرسيد وقتي كسي كاري كه خوب جلو رفته رو خراب ميكنه چه
    ضرب المثلي بكار برده ميشه؟
    منم با اطمينان خار گفتم ميگن : ريــ..دي آب قطعه !!!! ‫
    سريع گوشيو قطع كردن
    بعدا شنيدم مجري ميگه جواب اين ميشه در اين مواقع ميگن
    هرچي رشته بوديم پنبه شد !
    خب منم منظورم همين بود ولي ورژن عامش رو گفتم
    از سر کار داشتم بر میگشتم خونه که وسط راه لاستیک ماشین پنچر شد .
    پیاده شدم و با بدبختی جک و بزن و لاستیک زاپاس رو بنداز که یه دخترِ جلو ماشینم پارک کرد!
    پیاده شد گفت : آقاااا ، میشه لاستیک من رو هم عوض کنی ؟! بلد نیستم ..پنچر شده ..!
    دیدم چاره ای نیست ، دلم سوخت و شروع کردم به عوض کردن لاستیک ماشینش که
    همون لحظه یه خانم با 206 اومد بغلم و گفت ببخشید آقا ، بالانس هم انجام میدید ...!!
    انقدر شاکی شدم الکی گفتم :بله انجام میدم .!! لاستیکی 5000 تومن .
    یه قیافه ای گرفت و گفت: وااااااا!! پنج هزار تومااااااااااااااااااااااااان ؟! چه خبره آقا ؟!
    ما مشتری خودتون هستیمااا ، همیشه پیش خودت میام .!!
    آرزوهای یک دختر ایرانی:
    كاش ازدواج هم مثل انتخابات بود
    چند تا نامزد توسط مادرم تاييد صلاحيت ميشدن
    ميومدن ازهنرها و برنامه هاشون ميگفتن، بعدش منم سرفرصت با بصيرت وآگاهي همسرمو انتخاب ميكردم
    وهر چهار سال يكبار،حماسه
    ديگری مي آفريدم!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا