واو این یکی رو من تجربه نکردم...شمام اره دیگه......!
من با انگشتم میکشیدم به دیوار...قدم میزدم...یک بچه با مامانش مارودید، کارمن رو تکرارکرد.مامانه زد رو دست بچه ، گفتش:این چه کاریه میکنی...کثیفه....
اینقده خندم گرفته بود.
مم یا چیدن برگ درخت و پرت کردنش رو هوا...نگاهشون دیدنیهه...
به یاد داشته باش ! خدا در دستیست که به یاری می گیری ، در قلبیست که شاد می کنی در لبخندیست که به لب مینشانی خدا در عطر خوش نانیست ، که به دیگری می دهی ، درجشن و سروریست که برای دیگران بپا می کنی ، و آنجاست که عهد میبندی و عمل می کنی !...