t3teknik
پسندها
2,871

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قطره؛ دلش دریا می خواست
    خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
    هر بار خدا می گفت : “از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست! “
    قطره عبور کرد و گذشت
    قطره پشت سر گذاشت
    قطره ایستاد و منجمد شد
    قطره روان شد و راه افتاد
    قطره از دست داد و به آسمان رفت
    و قطره؛ هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت
    تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
    خدا قطره را به دریا رساند
    قطره طعم دریا را چشید
    طعم دریا شدن را
    اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
    خدا گفت : هست!
    قطره گفت : پس من آن را می خواهم
    بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
    پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
    و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
    اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
    آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
    قطره از قلب عاشق عبور کرد!
    و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
    “حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است! “
    ادامه ...

    در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
    و این همه در بند نوشتن نبود.
    اما چه می توان کرد؟
    تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیاید
    و این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.
    می دانم.
    اینک این نامه ها
    شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
    در حضور تو زانو بزنم
    سر در برابرت فرود آورم
    و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
    نامه اول نادر ابراهیمی به همسرش


    ای عزیز!

    راست می گویم.
    من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
    قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
    من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
    من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
    و آن پنجره تویی ای عزیز!
    آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
    این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست
    اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
    و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی
    این زندانی، اسیر تو نیست-
    که ای کاش بود
    CUTE SHORT LOVELY THOUGHTS






    ?Girl : If I ask you to jump down, will you do it
    Boy : yes I will
    ?Girl : Why
    Boy : Because I know you will catch my hand and pull me up
    ?Girl : If I don’t then
    .Boy : Then I will die with the belief that you tried your best but couldn’t save me
    سلاو بو تو روله ی کورد........بژی هه ر بژی....ئه و مه تنه تان زور جووان بووووووو
    میدان نقـش جـهان اصفـهان به روایت تصویر
    همزیستی دوستـانه و جالب این حیـوانات خانگی
    باشه گربه همون مونث كه شما ميگي :w35:
    وگرنه همه ميدونن كه..........
    بي خيال ديگه چي ميدونن
    پير بشن بپاي هم:D
    آنان که آزادی را فدای امنیت می کنند، نه شایستگی آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را.

    «بنیامین فرانکلین»
    محبت، توری است كه روانها را صید می كند.

    مادر ترزا
    ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر می کنیم ، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم .

    « شوپنهاور »
    ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم
    دل بـه مهـر بـاده نوشـان بسته ایم
    جـان بکــوی مـی فـروشـــان داده ایم
    در بـه روی خود فــــروشـــان بستـــه ایم
    بحـــر طــوفـــان زا دل پــر جـــوش مـــاست
    دیـــده از دریـــای جـــوشــــان بستــــه ایم
    اشـــک غـــم در دل فــــرو ریــــزیـــم مـــا
    راه بــــر سیـــل خروشــــان بسته ایم
    بــر نخیـــزد نالــــه ای از مـــــا رهی
    عهد الفت با خموشان بسته ایم


    رهی معیری
    پس از سفر های بسیار و
    عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز
    بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم
    بادبان برچینم
    پارو وانهم
    سکان رها کنم
    به خلوت لنگرگاهت در آیم
    و در کنارت پهلو بگیرم
    آغوشت را بازیابم
    استواری امن زمین را
    زیر پای خویش


    مارگوت بیگل
    آخيييييييييييييييي پس عروس شونو چرا خبرندادن بريم دست بزنيم خوووووووووووووووو
    من فقط خواستم شما واقع بين باشي پسر :eek:
    وگرنه حالا چه فرقي داره گربه مذكر يا مونث:D
    گفتم آني
    بهت ياد آوري كنم گربه هه مذكره ه ه ه ه!!!!!!!!!!!!!!!!
    :)
    شوخي بووووت
    ببخشيد:)
    سلاااام خوب هستين؟؟؟
    دختره اومده می گه:
    ببخشید شما نرم افزار free space داری؟
    هر چی میخوام کپی کنم رو هاردم می گه free space نیاز داری!
    به این برکت قسم قلبم گرفت اصلا!:biggrin:
    سلام دوست عزيز

    همچين امكاني براي كاربران در نظر گرفته نشده دوست عزيز. فكر كنم فقط جناب ادمين ميتونن اين ليست رو داشته باشن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا