من میگم گریه میکرد.
خلبانم از مشغله هاش گفت. وقتی که شازده، از نگرانی اش بابت اینکه گوسفندش گلش رو نخوره با خلبان حرف میزد، خلبان عصبی شد و گفت که مشغله های مهم تری از گوسفند و گل داره. اونوقت شازده هم زد زیر گریه. و اونوقت بود که خلبان گفت همه مشغله ها برن به جهنم و رفت تا دوباره دل شازده رو به دست بیاره.