mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی

    با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی

    همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دلساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،

    ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست

    هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنیم

    ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک

    دنیا عشق را خواندچه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستان هم را .

    چقدر قلبت زیباست...چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو

    میخوانمت تا دلم آرام بماند...
    دهکده عشق مرا میخواند ...........باده ی احساس چنان مستم که مجنون تماشایی حسرت وار اغوشت شدم ........


    شایسته سرود دلها .......من همانم ...........دل ..........دیوانه وار ........از تو میخواند ..........دل .......
    دلتنگی ام

    تنها در چشمان تو

    با گرفتن دستان تو

    با بوسه های تو

    در اغوش تو

    درمان میشود

    فاصله

    با دل

    رها می شود

    من مدتهاست

    که در قلبم

    با دلم

    با تو

    هم اغوشم

    وزندگی میکنم .......





    عیدتون مبارک... لطفا تشریف بیارین
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/473265-%DB%8C%DA%A9-%D8%AE%D8%A8%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80-%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%B4-%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D8%B1%DB%8C%D9%86
    دلها همه بهاران شد از شمیم باران
    مه رخ نموده امشب در عید روزه داران
    هرکس که در دعایش یادی کند زیاران
    شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران

    عیدتون مبارک

    شاهزاده ی من .........

    می دانی که چقدر دوستت دارم .........

    می دانی که همه ی باورم توئی .....

    میدانی که نفسهایم توئی .......

    هیچگاه دوری از تو را تاب نیاورم ......

    دوستت دارم


    زندگی من .........

    ایا مرا نیافته ای در کوچه های باران زده ی عشق .......

    فاصله ها ی میان ما .........تلاطم قاصدک های عشق است .....

    کوچه های باران خورده در انتظار قدم های دلدادگان هستند ......

    ای دوست .....

    این فاصله ها .......نمیتوانند قد علم کنند و دلها را از هم دور کنند ........


    لحظه های دلتنگی ام ...

    من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...

    سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...

    سکوت میکنم نگاهم را ...

    وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......


    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را ....

    لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم

    دریا را راز دارم میدانم

    هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش ....

    و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا ....

    صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ....

    دریا سکوت را به امواجش میخواند ...

    ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست .....

    باران نوازشم کن .........

    مرا بنگر که برای دیدارت کوچ کرده ام به دشت ها ........

    مرا نوازش کن ........

    من ارامم ......

    مرا با بوسه هایت عاشقانه خواب کن......

    من از جنس توام ......من ازجنس دلهای باران دیده ام ...

    منم ........اواره ی همان دشتی که خواب دیده است مرا ....

    منم ....اهنگ ترنم عشق تو ......

    ببار باران ....

    ببار ...



    خیابانهای خیس شده از نگاه باران ....

    عاشقان را میطلبند ....

    برای لحظه ای عاشقی کردن ...

    برای دل دادن ...

    برای سکوت ...

    برای فریاد ..

    برای قرار های عاشقی ...

    برای بوسه های ناب عاشقانه ...

    برای اغوشهای حسرت خورده ی یار ...

    چه زیباست عاشقی کردن ...در اغوش باران ...


    دلتنگی ام

    تنها در چشمان تو

    با گرفتن دستان تو

    با بوسه های تو

    در اغوش تو

    درمان میشود

    فاصله

    با دل

    رها می شود

    من مدتهاست

    که در قلبم

    با دلم

    با تو

    هم اغوشم

    وزندگی میکنم .......
    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را ....

    لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم

    دریا را راز دارم میدانم

    هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش ....

    و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا ....

    صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ....

    دریا سکوت را به امواجش میخواند ...

    ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست .....

    و اما اشنایی مان در یک چهارچوب نبود ...

    اشنایی مان در یک محیط پر از ابهام .....پر از احساس ....

    در یک روز بارانی

    زیر یک الاچیق

    یادت هست ؟؟؟

    چگونه نوازش میکردیم قلب هایمان را .....

    هر دو هیچ نمیگفتیم

    تنها سخنمان با نگاهمان بود ..

    سخنی از جنس دل ...

    سخنی از جنس سکوت .....



    ببین شاهزاده من

    باران برای من و توست که میبارد

    ببین

    چه عاشقانه میخواند مارا

    بیا

    دستانم را بگیر ...

    خیابانهای باران دیده ما را فرا میخوانند ...




  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا