شاید غزلی بگویم..
شاید غزلی بگویم در این کوچه های تنگ دنیا
شاید از در و دلی بگویم با خدای این دو دنیا
شاید روزگاری هم من سکوت خدارو بشنوم
شاید روزگاری هم من به ان ایین بگروم
شاید امشب شاید امروز وشایدم فردا نمی دانم
اما غزلی می گویم
غزلی می گویم که در ان وسعت ثانیه ها پیداست
غزلی می گویم که در ان ارزش انسانها به وفاست
که در ان هیچ کس تنها نیست هم چیز زیباست
در شعرم باران را به تصویر میکشم باد را به مهمانی می خوانم وخدارا پادشاه قصرم میسازم
خاطره ها را در گوشه ای از تصویر می کشم
شاید ابی باشد نمیدانم ولی اکنون شعر من خیس شدست از باران خاطرات و..
بوی کاه گل می اید از کلماتم بوی ده و روستا وخدا..