سلام امیدوارم حالت خوب باشه نمیدونم چه اتفاقی برات پش اومد که تو باشگاه ندیدمت شایدم میومدی من متوجه نبودم به هر حال خوشحال شدم باز واسم پیام گذاشتی میبینمت فعلا
عارفی را دیدم که در دستی آب داشت و در دستی آتش.
می گفت می روم تا آب در دوزخ ریزم و آتش در بهشت افکنم
تا کسی خدا را نه از بیم آتش پرستد و نه از ذوق بهشت...
خدا را برای خدا باید خواست!!!!!!!