wwwparvane
پسندها
2,537

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اینجا...

    اینجا...

    آدم که نه!

    آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!

    و جالب تر !

    اینجا هر کسی

    هفتاد رنگ بازی میکند

    تا میزبان سیاهی دیگری باشد!

    شهر من اینجا نیست!

    اینجا...

    همه قار قار چهلمین کلاغ را

    دوست می دارند!

    و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!

    شهر من اینجا نیست!

    اینجا...

    سبدهاشان پر است از

    تخم های تهمتی که غالبا "دو زرده" اند!

    من به دنبال دیارم هستم,

    شهر من اینجا نیست...

    شهر من گم شده است!
    دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش می*رفت و از درد چشم می*نالید. موعد عروسی فرا رسید.

    زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند.
    خدایا کفر نمی گویم
    پریشانم چه می خواهی تو از جانم
    مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
    خداوندا تو مسئولی
    خداوندا تو تنهایی و من تنها
    تو یکتایی و بی همتا
    و لیکن من نه یکتایم
    نه بی همتا فقط تنهای تنهایم…
    تو بار مشک ز گیسو به شانه داری و من
    ز بار درد که دارم به شانه می گویم
    مگیر خشم اگر من به عادت طفلی
    مراد خویش به چندین بهانه می گویم

    ز بس که خون به دلم کرده رنج بیداری
    برای خواب عزیزان فسانه می گویم
    اسیر هجرم و از وصل گفت و گو دارم
    میان بحرم و نقل کرانه می گویم

    کلام سبز مرا نو بهار می فهمد
    که شکر او به زبان جوانه می گویم
    زبان حریر شود در دهان من هر گاه
    سخن ز خار و خس آشیانه می گویم

    به حرف لب نگشایم ولی ز چین جبین
    فسانه ها ز گذشت زمانه می گویم
    به حال خویش رها کن مرا سحر زاهد
    تو و دو گانه که من از یگانه می گویم
    دست به سـر مي کند ثانيـــه ها را دلـــم...

    يک اتفاق ناخوانده مي خواهــــد...

    کاش آن اتفاق تــــــــــــو باشي!
    گاهی لازم است کسانی را از گذشته مان پاک کنیم به یک دلیل ساده، چون آنها به آینده ما تعلق ندارند.
    گفت جبران مي کنم!

    گفتم کدام را؟

    عمر رفته را...

    روي شکسته را...

    دل مرده اما تپيده را...

    حالا من هيچ! جواب اين تار موهاي سفيد را مي دهي؟

    نگاهي به سرم کرد و گفت:چه پير شده اي!

    گفتم جبران مي کني؟

    گفت کدامش را...
    جواب ایرانی ها به اس ام اس یه ناشناس :
    دهه پنجاهی: حتما” اشتباه فرستاده دهه شصتی بعد چند بارتکرار: شما؟
    دهه هفتادی:هنوز عرقه پیام خشک نشده u؟
    دهه هشتادی: کدوم یکی هستی؟ اینطور پیش بره
    نودی ها شماره ناشناس ندارن ! .
    شلوار رنگی میپوشی بپوش … ولی خدایی دیگه کفش زرد و شلوار قرمز و پیراهن سبز و باهم نپوش :| اسمارتیز که نیستی لامصب :) .
    رونمایی از واضح‌ترین تصویر سلول‌های ایمنی سفید خون

    صحبت‌کردن درباره خود مغز را شاد می‌کند

    کشف مولکول غمگین مغز


    وای وای ......... این کارو با من نکن ............ معلومه چقد خوشمزه ست ......... خودتون پختین ..........؟
    به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نشد ....


    که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد ....


    لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم ....


    هر چه از طمع لب سرخ تو دل کند ، نشد ....


    با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر ....



    هیچکس ، هیچکس اینجا به تو مانند نشد....
    به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!

    مکـــث میکنـــــم ...!

    انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را ,

    جـــــا گذاشتـــــه ام !

    مثلــــــــــا"...

    در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥

    در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی ♥
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا