یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من کارای خلفشو دوز داشتم جیغ جیغ کرد باید کتک بخوره..:D
    می شود کنارم باشی
    و به من بفهمانی دوست داشتنت را
    به من بفهمانی نگاه کردنت را
    می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بزن سازهایت را
    امروز میخواهم باله برقصم
    برای تو
    هرچند هنوز هم
    بال هایم بر "ه"ی تصغیر چسبیده اند
    اما
    خوب برای تو میرقصند
    دنیاا...
    آ.آ.خ...
    پوک شده اند استخوان های ذهنم
    کلسیم حرف هایت
    تقلبی از کار درامدند...
    آ.آ.خ...
    ای جان
    خیلی تیکه جالبی بودواسم..حرکتش قشنگ بوده
    چشم..
    من برم دیگه کم کم...
    خییلی دعام کنید دوستم...ویژه...
    شبتون پرازخدا واولین سحرماه مبارک پربرکت باشه واستون.
    همونش هم خوبه
    من اصلا حوصله خونه ندارم..تو فکریک شغلم ..اگه پیدابشه
    نمیدونم والا...
    انشالله که میشه...
    بد نیستم واس خبری که از دوستمون شد ناراحتم...:w05:
    واسش دعا کن..
    من فاطمه هستم واین وبلاگ رو تقدیم میکنم به داداش علیم
    به عنوان کادو تولد:دی


    ای جان من...خواهرتون چندسالشه؟
    سلام منم ورود به این ماه عزیز رو بهت تبریک میگم علی جان...:gol:
    پس شاغل هستید
    متوجه میشم...معلمه اینجاروخیلی دوست دارید...
    هوم..یه کم شکسته نفسید دیگه
    اییی پس مشغله خیلی زیاده....
    مقسی داهی ژون

    فردا میام باهات میگپم
    التماس دعا
    شبت رنگارنگ
    انشاله
    شمام اهل دلید دیگه
    راستی تابه حال وبلاگ نداشتیدشما؟
    تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟!!

    پ ن:واقعا....

    شکرش..کارهام بیشترگره خوردن..توکلم به خودشه...
    امیدوارم استفاده ببریم
    خدایا
    تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم !
    تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم !
    تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم !
    تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم !
    تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟!!
    اره..امام رضاعلیه السلام
    یک روزه رفتم...
    دعاهم کردم...
    سحراسم مجازیه منه...
    هرچی دوست دارید..دوست یا سحر..یا هرچیزی
    اره..منم دوستش دارم..ماه مبارکیه...وچقدربهش احتیاج دارم
    راستیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    امروز حرم بودم...به یادتون بودم...
    می خواهم
    بیایی تا این دور دست
    تا اینجا که از تو دور شده ام
    می دانی
    تنهایی ام به اندازه ی دوری از تو بزرگ است
    حالا که قراری گذاشته ای
    و می خواهی
    سکوت تمام غمزدگان خاموش را
    با مهمانی ات
    به سرور
    شادی
    تبدیل کنی
    می شود بیایی
    و امشب
    مشق اول را به من بیاموزی
    به من بگویی الف
    و من می نویسم
    بگویی الف یعنی ایثار
    و من به دستانت نگاه کنم
    به من بگویی بنویسم ب
    بگویی
    ب یعنی بردباری
    و من به زخم هایت با قلبت نگاه کنم
    می شود بمانی
    و همیشگی شوی
    تا ابد
    تا انجا که نه مکانی هست و نه زمانی
    تا انجا که نزدیکتر از نور پیش تو هستم
    می شود کنارم باشی
    و به من بفهمانی دوست داشتنت را
    به من بفهمانی نگاه کردنت را
    می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مي خواهم آب شوم از شرم چشماني كه
    هيچ كس را جز من نديد و
    اكنون حتي ديگر من را هم نمي بيند
    مي خواهم قطره اي شوم
    و به دريا برسم
    آنگاه با باران بعدي
    دوباره به پنجره ات بكوبم
    و تو از شوق باران فرياد بزني
    تنها دعا كن
    و منتظر باش
    و نماز باران بخوان...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا