khorzokhan68
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من همان سربازم
    که در وسط میدان جنگ
    محبوبش را فراموش نکرده است
    نه بابا این اهنگ نبود... اصلا با اهنگ نبود .. رضا تو شرایطی اومد که مثل یه ناجی بود برای خودمو وخونوادم..
    نه الهی فداش شم... رضا عشقه معینه.... با گریش بله رو ازم گرفت......
    اینو یادته.....

    تا سرو گردن ناز تو پیدا میشه
    تو کوچه تندو تند پنجره ها وا میشه
    عاشق بینوا غرق تماشا میشه
    عاشق بینوا غرق تماشا میشه
    وقتی از خونه عزم سفر میکنی دل میگه اومد
    دل میگه اومد
    وقتی از کوچه ی ما گذر میکنی
    دل میگه اومد
    دل میگه اومد
    میدونم میدونم
    قد رعنا داری
    چشمای زیبا داری خیلی تماشا داری
    تو باید بدونی که منم دل دارم
    چند ساله تو این محل حق ابو گل دارم
    تا سرو گردن ناز تو پیدا میشه
    تو کوچه تندو تند پنجره ها وا میشه
    عاشق بینوا غرق تماشا میشه
    عاشق بینوا غرق تماشا میشه
    میدونم میدونم
    قد رعنا داری
    چشمای زیبا داری خیلی تماشا داری
    تو باید بدونی که منم دل دارم
    چند ساله تو این محل حق ابو گل دارم
    تا سرو گردن ناز تو پیدا میشه
    تو کوچه تندو تند پنجره ها وا میشه
    عاشق بینوا غرق تماشا میشه
    عاشق بینوا غرق تماشا میشه
    وقتی از خونه عزم سفر میکنی دل میگه اومد
    دل میگه اومد
    وقتی از کوچه ی ما گذر میکنی
    دل میگه اومد
    دل میگه اومد
    اره خبر داره..خودش همون روزای اولی که باهم بودن بهش گفته بود....
    خدارو شکر خوبه سر خونه زندگیش.. گفتم که تازه 3 ماهه ازدواج کرده...
    ﺣﺲ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ...
    ﺗﻮﻟﺪﻱ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ

    ﺑﻮﻱ ﻋﻄﺮﺵ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻳﻢ ﺟﺎﺭﻳﺴﺖ... ..
    انچه که یافت می نشود ... آنم ارزوست...

    راحت باش...
    کسی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت


    اشکم و در اوردی....................................
    یک شب جام بده و یک شب زلف یار .... رقصی چونین میان .. ارزوست....
    تو نیم ِ دیگر ِ من بودی و ندانستی
    چه داغها که به این نیم ِ دیگرت دادند
    در عین
    در شین
    درقاف
    در نقطه‌ها.

    و اما عشق... منی بی تو تومنی نمی ارزد.....
    مگه خودش از این جدایی خبر نداره؟ زندگی هم روال خودشو میگذرونه.. تازه پی ادمارو هم با خودش میبره....
    با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند

    حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند
    مگه تا موقع ازدواجم میخوای کشش بدی؟ چرا به عنوان یه تجربه ... یه نگاه خوب .. یه یادگیری بهش نگاه نمیکنی؟
    از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!
    دریا را تا می کنم
    می گذارم زیر سرم
    زل می زنم
    به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
    و با نوار جیرجیرک به خواب می روم
    نوار را که برگردانند
    خروس می خواند.
    نه توراحت باش.. ولی درست بترکون... مجمع علمیه اینجا.....
    پس از آفرینش آدم

    خدا گفت به او: نازنینم آدم،

    با تو رازی دارم ، اندکی پیشتر آی.

    آدم آرام و نجیب آمد پیش

    زیر چشمی به خدا می نگریست

    محو لبخند غم آلود خدا

    دلش انگار گریست.

    "نازنینم آدم

    ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )

    یاد من باش که بس تنهایم"

    بغض آدم ترکید ،گونه هایش لرزید،

    و به خدا گفت:

    من به اندازه ی...

    من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه...

    به اندازه عرش... نه... نه

    من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من

    دوستدارت هستم.

    آدم کوله اش را برداشت.

    خسته و سخت قدم بر می داشت،

    راهی ظلمت پر شور زمین.

    طفلکی بنده غمگین ، آدم

    در میان لحظه ی جانکاه هبوط ،

    زیر لبهای خدا باز شنید که گفت:

    نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من

    نه به اندازه ی عرش،

    نه به اندازه ی گلهای بهشت

    که به اندازه یک دانه گندم فقط یادم باش.

    نازنینم آدم، نبری از یادم!
    خداوندا ، دعا برآنکه آزار مرا اندیشه می دارد ، نشانم ده
    خداوندا ، مسلمانی عطایش کن
    نخشکاند هزاران شاخه زیبای مریم را
    نبندد پای زیبای پرستو را
    نسوزاند پر پروانه های عاشق گل را
    نچیند بال مینا را
    ===
    دعایش می کنم آن عهد بشکسته
    دعایش می کنم عاشق شود بر یاکریم و هدهد و مینا
    دعایش می کنم
    آن سان دعایی
    چون مرا با لعنت و نفرین قراری نیست
    تو آیا هیچ می دانی خدایم کیست ؟
    چنان با من به گرمی او سخن گوید
    که گویی جز من او را بنده ای ، در این زمین و آسمانها نیست...
    بابا چه دختر عمویی... اگه با دوستش بود چرا عقد کرده؟ اون خود خرش باید بفمه که معنی این کار یعنی چی/////////////////
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا