wwwparvane
پسندها
2,537

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس

    غریب بود، کسی را نداشت الا واکس
    نشسته بود و سکوت از نگاه او می‌ریخت
    و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»
    درست اول پائیز، هفت سالش بود
    و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...

    غروب بود، و مرد از خدا نمی‌فهمید
    و می‌زد آن پسرک کفش سرد او را واکس
    (سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش
    نماز محضی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)
    برای خنده لگد زد به زیر قوطی، بعد
    صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-
    چقدر روی زمین خنده‌دار می‌چرخد!»
    (چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-
    پرید توی خیابان، پسر به دنبالش
    صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-
    یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
    و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...

    غروب بود، و دنیا هنوز می‌چرخید
    و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس
    و کارخانه به کارش ادامه می‌داد و
    هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...
    کسی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت
    و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتا واکس
    صدای باد، خیابان، و جعبه‌ای پاره
    نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس!
    به رفتن تو سفر نه ، فرار می گویند
    به این طریقه ی بازی قمار می گویند

    به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد
    هنوز مثل گذشته «نگار» می گویند

    اگر چه در پی آهو دویده ام چون شیر
    به من اهالی جنگل شکار می گویند

    مرا مقایسه با تو بگو کسی نکند
    کنار گل مگر از حسن ِ خار می گویند؟

    تو رفته ای و نشستم کنار این همدم
    به این رفیق قدیمی سه تار می گویند
    انسان چيست ؟ شنبه: به دنيا می آيد. يكشنبه: راه می رود. دوشنبه: عاشق می شود. سه شنبه: شكست می خورد. چهارشنبه: ازدواج می كند. پنج شنبه: به بستر بيماری می افتد. جمعه: می ميرد.
    سلام نازنینم.... ممنون از این همه پیامهای قشنگت... خیلی مهربونی پروانه......
    قـفـســي بايــد ساخــت
    هــرچــه در دنـيــا گنــجـشــک و قـنــاري هســت
    بــا پــرستــوها
    و کبــوتــرها
    همــه را بايــد يــکجــا به قــفـس انــداخـت
    روزگـــــــاري اســت کــه پــرواز کبــوتــرها
    در فضــــا مـمنــــوع است
    کــه چــــرا
    به حريـــم جــت ها خصمانـــه تــجــــاوز شـده است
    روزگـــــــاري است که خوبـــي خــفتـــه است
    و بـــدي بـيـــــــــدار اســتـ ـ ـ ـ
    هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست ،

    حتی نیمه پر هم نیستند ؛

    وقتی چشمها جور دیگر می بینند .

    وقتی دوست همه جا حضور دارد،

    وقتی لطفش همه جا را پر کرده

    آری ... چشمها را باید شست ...

    بیایید لیوانها را به کناری بگذاریم ، وقتی دریای رحمتش را کرانه نیست ...

    الحمد لله رب العالمین ...
    سلام ..خوبی خواهری... الان از مهرداد خان خواستم انگوره رو از صحفش بز دارم...
    خواهش میکنم...:gol:امیدوارم همیشه خوشحال و شادمان باشی و میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی...:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا