یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو آنی
    خود تو جان جهانی
    گر نهانی و عیانی
    تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
    تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
    تو اسرار نهانی همه جا
    تو نه یک جای
    نه یک پای
    همه ای با همه ای هم همه ای
    تو سکوتی تو خود باغ بهشتی
    ملکوتی تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
    به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
    در همه افلاک خدایی
    نه که جزیی
    نه چون آب در اندام سبویی
    خود اویی
    به خود آی تا به در خانه ی متروکه ی هر عابد و زاهد ننشینی و
    به جز روشنی و شعشعه ی پرتوی خود هیچ نبینی
    و
    گل وصل بچینی.....!
    نه مرادم
    نه مرید م
    نه پیامم
    نه نویدم
    نه سلامم
    نه علیکم
    نه سیاهم
    نه سپیدم
    نه چنانم که تو گویی
    نه چنینم که تو خوانی
    نه آنگونه که گفتند و شنیدی
    نه سمایم
    نه زمینم
    نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم
    نه سرابم
    نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
    نه گرفتار و اسیرم
    نه حقیرم
    نه فرستاده ی پیرم
    نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
    نه جهنم نه بهشتم
    نه چنین است سرنوشتم این سخن را من از امروز
    نه گفتم
    نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم:
    حقیقت
    نه به رنگ است و نه بو
    نه به های است ونه هو
    نه به این است ونه او
    نه به جام است و سبو
    گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را:
    آنچه گفتند و سرودند
    امّا مــــن !!!
    هرگز حرف خدا را بـــــــــــــاور نکردم.
    خدایا پشت دیوار بلند اشتباهاتم می شود بنویسی جوانی
    یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت. و مرا مورد قضاوت قرار نداد.
    هر آن چه گفتم را باور کرد.
    و هر بهانه ای آوردم را پذیرفت.
    هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
    این نوشته ی قبل کامنت من، چه زیباست. خودتون نوشتین؟
    شده ام شبیه به مشتی مغرور و غم زده
    تو که راز درون مرا بهتر از خودم و بهتر از دیگران میدانی
    می شود کلید این مشت شوی
    می شود سکوت این بغض را این غم را بشکنی و با اشک هایش وهق هق هایش هم نوا شوی
    می شود غرور را برداری و ازادگی را ببخشایی
    به چشمانم گفتم هرجا که تو نیستی بمیرند
    خب ممکن نیست که جایی نباشی
    پس هرجا فقر تو وجود دارد به انها می سپارم به کما بروند
    و سنگین و سرد و سخت بایستند و پیش بروند
    می شود کلید این بغض را به شادی اشک ها به من هدیه دهی
    به شادیی دیدار
    دیداری که تو دران موج بزنی
    ببخش که نتوانستم ..........................................
    ولی تو بهترینی و بس
    انطور که میدانی هدایت کن
    سعی می کنم
    تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست
    تا بالاترین نقطه ی دنیا
    تا قلب ان کودک تنها
    تا تنها نباشد
    و هم بازی رویا هایش باشم
    تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم
    تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا
    بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود
    دل بستن به یک نور
    نه خویش نه غیر
    تا راحت داشته هایش را نبازد
    تا بداند امده است زندگی کند نه انکه در بند کسی یا چیزی باشد
    کودک معصوم کودک نمکین
    اسوده بخواب
    فردای تو زیباست
    خدا با توست:smile:
    قرار داشتیم تا انتهای ان خط
    تاان افق
    انجا که اسمان و زمین بهم می پیوندند
    پای تک تک قدم هایمان بیاستیم
    ---------------------------------------------------------
    گاهی اوقات عجیب دلم می رنجد و می گیرد :cry:
    مثل امروز یا ان روزهای قبل
    که با هیچ قفلی که با هیچ مرهمی
    باز نمی شود و تیمار نمی شود
    نه برای خودم
    نه باری خودم نداشته ها دنیا هیچ حسرت نمی خورم
    اما
    وقتی تو را گم می کنم و در دستانم جای خالیت را حس می کنم
    دوست دارم فریادی بی پایان سر دهم
    وقتی تو را در چهره ها و در کلام ها نمی بینم
    وقتی قدمی را می بینم که از تو فاصله می گیرد
    می ترسم و بد جور وجودم می لرزد
    با این حال همان دم
    با این همه پریشانی
    به خودت پناه می اورم و باز صدایت می کنم
    تا گره های کور دنیا را
    چشم ها ی نابینا ی بینایان را
    گوش های ناشنوای شنوایان را
    با مهر خودت
    شفا دهی
    --------------------------
    تا کی؟
    تاکجا؟؟
    بگو
    برایم بگو
    خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟؟؟؟
    اگر قرار است قدمی بردارم یا سخنی بگویم یا کلیدی را بزنم که اخرش نفس بیایید و خود نمایی کند
    همان بهتر که ثابت بمانم راه نروم حرفی نزنم و کاری نکنم
    شبیه به مشتی شده ام مغرور و غم زده
    ------------------------------------------------------
    شب ترانه هایش را روشنایی هایش را
    بر دلی ارزانی می داردکه اسیر تاریکی ها نشود
    غرق در خاموشی ها و بی خبریها نباشد
    شب پوسته ایست تیره دلش را که بشکافی ذره ها نورها بیرون می پرند
    و اتاق زمان را گرم نگه می دارند
    شب
    با تو ام شب همیشه پر هستی از جای خالی
    چقدر جای خالی ات عظیم است
    چقدر فاصله در تو موج میزند
    چقدر انتظار
    چقدر تنهایی
    تو صندوق فکری
    حجمی پر از کلمات نا گفته یا جملاتی به دنیا نیامده
    شب
    جای تو
    جای خالیی تو
    تنها پر می شود با نور
    با نوری اصیل و
    با ظهور نوری اصیل
    اي آنکه رحم ميکني بر کساني که بندگانت به آنها ترحم نمي کنند ،

    و اي آنکه مي پذيري بنده اي را که هيچ شهري او را نمي پذيرد ؛

    و حاجتمندان به درگاهت را خوار نمي سازي ،

    و اصرار کنندگان را نا اميد نمي کني ،

    و گستاخان را از آستانت نمي راني ؛

    و تحفه هاي ناچيز بندگان و کارهاي نيک ولي کوچک آنها را رد نکرده و جزاي آن را مي پردازي ،

    و اي آنکه نه تنها از عمل کم تشکر مي کني بلکه پاداش بزرگي بر آن در نظرمي گيري ؛

    اي آنکه به هرکه به تو نزديک شود نزديک گردي ،

    و هرکه را به تو پشت کند به سوي خود مي خواني ...

    و اي خدائي که نعمتت را تغيير نمي دهي و در عذاب ما شتاب نمي نمايي ،

    و درخت نيکي را به ثمر مي رساني تا در ثواب بيفزايي ،

    و از گناهان ميگذري تا محو شود .

    آرزوها هنوز به انتهاي کرمت نرسيده،برآورده شده برگشتند ،

    و ظرف هاي درخواست ها از منبع بخششِ تو لبريز شدند ،

    و صفت ها به حقيقت تو نرسيده،از هم گسيخته اند ؛
    پس بالاترينِ برتري ها و با شکوه ترين همه ي عظمت ها بي ترديد از آن توست ...

    صحيفه ي سجاديه - نیایش چهل و ششم بخش 1
    به جشن اعیاد شعبانیه دعوت شدید.

    جشن اول سه شنبه 3/21..... منتظر حضور گرم شماهستیم
    نههههههه... باور کنید نامه های من به خدا شبیه همون هایی هست که گفتید برای عشق نوشته میشه! تازه خیلی هم پر شور تر و شوریده تر!
    چرا خب دعا و درخواست هم دارم اما اول با کمال میل، یه طومار عاشقانه مینویسم براش، بعد اون آخر ماخرای نامه، اگه حوصله و روشو داشتم با لحن شوخ و شیرین زبونی و لوس کردن خودم برای خدا اون دعا و درخواست رو میگم. که در همین حد هم خیلی به ندرت!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا