مرتضی ساعی
پسندها
4,200

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدایا
    تازه فهمیدم دوست داشتن تو با بقیه دوست داشتن ها فرق دارد
    هروقت بخواهم
    حتی اگر بدترین باشم
    از ته دل فریاد میزنم
    دوستت دارم
    و مطینم که تو می پذیری
    چون قلبم ارام می گیرد
    خدایا دوستت دارم:heart::w42::heart:
    دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم …
    آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز…
    دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود …

    جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد …آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : یا حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید …
    الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
    و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم
    و آزادمان کن تا اسیر نگردیم …

    قسمتی از وصیتنامه شهید شوشتری
    سلام ممنون ... واقعا خوشحالم کردید عکس دوکوهه رو برام گذاشتین .... کلی باهاش خاطره دارم . مخصوصا گردان تخریب ........................................
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/449088-اقا-ببخشید!-میتونم-یکم-به-خانوم-شما-نگاه-کنم؟
    سلام
    ببخشید از پروفایلتون سر در آمردم
    دنبال تاپیکی بودم پیداش نکردم
    میدونستم از شماست مجبور شدم از ارسالهای خودتون جستجوش کنم

    حلال کنید
    زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است . . .
    (شهید محمد عبدی)
    .
    .
    .

    ای حجر بن عدی ، ما تاره فهمیدیم حکمت قبر پنهان مادرمان زهرا (س) را ... !!

    لعنت الله الی قوم ضالمین ...
    دوكوهه ردپاي همه شهيدان را مي‌تواني در دوكوهه پيدا كني. پادگاني نزديك انديمشك كه زمانجنگ، بخش جنوبي آن سهم سپاه شد.اينجا هنوز ديوارها زخمي‌اند. نگاه كن شايد پوكه فشنگي گيرت بيايد به يادگار. گاهي وقت‌ها، عراقي‌ها بمب‌هايشان را يكراست سر همين پادگان خالي مي‌كردند.
    تابلوي تيپ‌ها و گردان‌ها را هنوز برنداشته‌اند تا تو بروي و بخواني:
    حمزه، كميل،‌ميثم،‌ سلمان، مالك،‌ عمار، ابوذر و ...
    وقت عمليات، سكوت پر معنا و حزن‌انگيزي فضاي پادگان دوكوهه را فرا مي‌گرفت. كسي هم اگر مي‌ماند، همه‌اش به اين فكر مي‌كرد كه حالا سينه چند نفر، سپر گلوله‌هاي دشمن شده است؟ نه فقطايمان و خلوص، بلكه، حس ميهن‌پرستي را هم بايد در چشم‌هاي رزمنده‌هاي اينجا پيدا مي‌كردي.
    اگر شلمچه را با غروبش مي‌شناسند، دوكوهه را هم با شب‌هايش مي‌شناسند. دل مي‌خواهد در تاريكي شب، لابه‌لاي اين ساختمان‌ها پيچ و تاب بخورد.

    اينجا اولين ايستگاه آسمان است
    تو همانی که در درون تاریکم نوری روشن کردی که با آن ببینم ... تو همانی که در درونم قلبم را قوت بخشیدی ... تو همانی که در درونم طنین صدایی انداختی که با آن از تو بخواهم ... هر چیز کوچکی را در زندگیم از تو بخواهم ... هر ذره ای که از گلویم پایین می رود را ... هر نفسی که فرو می برم را ... هر لحظه ای که آسوده چشم بر هم می گذارم را ... و هر آنی که با یاد توام را ... محبوبم ... تو بهتر از هر کس مرا می شناسی و به نامهربانیم و جفا کاریم آگاهی ... این بار از تو می خواهم یادت را در قلبم پیوسته کنی . آنچنان که با یاد تو برخیزم . با یاد تو بنشینم . با یاد تو لقمه فرو برم . با یاد تو نگاه کنم و با یاد تو چشم بر هم بگذارم . این را از روشنای درونم که شعله اش را خود برافروختی می گویم ... خواندم تو را تا اجابت کنی مرا ....
    خدای مهربانم ... کمکم کن که تو همه چیزم باشی ...همه آن چیزی که از بودن در این دنیا می خواهم ... کمکم کن آنچه را از تو می خواهم بفهمم ..

    خدایا .حقیقت آنچه که می خواهم را به من بنما ...خدایا اگر اراده تو بر آن است که آنچه را که می خواهم از من بستانی تا چیزی بهتر از آن را نصیبم کنی من تسلیم خواست تو می گردم .. در این راه از تو می خواهم تا آرمش و صبر به من عطا کنی تا آرام بگیرم و آنچه را در راه رضایت تو کنار می گذارم با قلبی سالم و درونی بی تنش رها کنم و جای آن محبتی به من عطا کن که هرگز با چیزی جایگزینش نکنم ... خدایا بهترین طلب را بر زبانم جاری کن و آن را وسیله ساز برای نزدیکی بیشترم به تو که تویی مهربان ترین مهربانان
    خدایا! محبت تو را می‌خواهم و دوست داشتن کسی که تو را دوست می‌دارد و دوست داشتن هر کاری که مرا به نزدیک شدن به تو وصل نماید و تو را برایم از هرچه غیر توست دوست داشتنی‌تر می‌کند و اینکه محبتت مرا به رضای تو وا دارد و شوقم به تو مرا از سرکشی در برابرت باز دارد…
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا