mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به هر سو که مینگرم تو را میبینم .......

    در ائینه که مینگرم تو را میبینم ......

    همه چیز برای من خود تو شده است .....

    و احساس میکنم کوچه های را که با قدم میزدیم ......

    باران می امد ........

    نگاهمان درنگاه هم بود .......دستانم را گرفتی .......

    سخن دلت از جنس سکوت ......عشق را دانستم ..........



    دلت که تنگ یک نفر باشد...


    خود خدا هم بیاید تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی فایده ندارد...



    تو دلت تنگ است!

    دلت برای همان یک نفر تنگ است...


    تا نیاید... تا نباشد...


    هیچ چیز درست نمی شود....
    اهسته تر بیا غوغا نکن که دلم

    با شور نفس های گرم تو بی تاب می شود...

    آهسته تر بیا، دلواپسم نکن

    برای خاطره بازی فرصت همیشه هست

    وقتی تو می رسی، احساس می کنم

    سکوت می شکند

    ثانیه ها گرم می شوند

    فاصله، از لای انتظار پنجره فرار می کند

    جایی برای کلام نیست

    خاطره، خود با تمام آنچه هست

    میان چشم های عاشق ماحرف می زند

    وقتی تو می رسی

    زندگی، با تو می رسد...

    احساس می کنم ما را درون هاله ای از عطر و آرزوانداخته اند....

    وقتی تو می رسی

    عاشق تر از همیشه ی حرف ها، حرف می زنم...

    شیرین تر از همیشه ی بغض ها، بغض می کنم...

    وقتی تو می رسی

    برای تو مینویسم زندگی من ........

    برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....

    دستانت را لمس می کنم .........

    صورتت را نوازش می کنم .....

    تو را در اغوش می گیرم .....

    برایت از دلم میگویم .....

    از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......


    ممنونم پروفایلتون بسته بود خانم مهندس به اجبار این طوری شد ولی ممنون از اینکه همراهی م کردید
    سپاسگذارم
    سلام خوبی اره حتما تازه از دوتا انتشارات هم دعوت نامه دارم

    هردوتا کتاب هامم به چاپ بعدی رسید امسال سال خوبی
    دوستَـــتْ دارَم به اضافهــــ ی ِ سه نُقطـــه!

    تا بــِـ ـــدانی

    مـَن و دوستتْ دارم هایـَم ٬

    اِمـتــداد داریــــ م در تـــو تا همیشــــه

    مثل ِ همین سـِ نقطه . . .


    برای تو مینویسم زندگی من ........

    برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....

    دستانت را لمس می کنم .........

    صورتت را نوازش می کنم .....

    تو را در اغوش می گیرم .....

    برایت از دلم میگویم .....

    از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......
    وقتـﮯ مرا بغل مـﮯکنـﮯ


    چنان جاذبه‌ﮮ آغوشت به جاذبه‌ﮮ زمین غلبـه مـﮯکنـد

    کـه روحـم بـه پـرواز درمــﮯآیـد
    عاشقانهــ دوستت می دارم............

    عاشقانهــ تو رو در قلبم خود دارم..............

    عاشقانهــ تو رو چون جان خود دارم..........

    عاشقانهــ تو رو به اندازه دنیا دوست می دارم.......

    عاشقانهــ دوستت می دارم دوستت می دارم.............
    به تو می اندیشم

    به تو و تندی طوفان نگاهت بر من

    به خود و عشق عمیقت در تن

    به تو و خاطره ها

    که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم

    به تو می اندیشم

    به تو که غرق در افکار خودی

    من در اندیشه افکار توام

    قانعم بر نگه کوته تو

    هر زمان در پی دیدار توام…
    دستهايم را تنها تو بگير شعرهايم را تنها تو بخوان

    و مرا صدا كن

    به تماشاي بهاران در باغ به فرود برف بر روي درختان غريب

    بگذر از راهي پر برگ در فصل خزان

    اين خزان كه چنين مي گذرد مي توانست بهاران باشد

    چه زمستان ملال انگيزي در راهست

    باز هم ريزش برف

    باز هم شر شر باران در شب باز هم يك شب طولاني

    باز هم پنجره اي بسته و دستاني سرد باز هم خيره شدن به در و ديوار اتاق

    سال ها پيش زمستان هم زيبايي داشت

    خنده ها خنده ديگر بود

    دختري بود كه در خاطره هايش در شب به تو مي گفت سلام

    و به همراه تو مي رفت به مهماني گنجشك هاي كوچك باغ

    و دلش را به تو مي پيوست در اوج بلا تكليف سال هايي كه گذر كردند

    و تماشاي بهاران را با خود بردند

    فصل ها مي گذرند من در اينجا به تو مي انديشم و دريغا كه همه هستي من

    همچو آن جوي طويلي ست كه بر سينه دشت روز و شب مي گذرد

    فصل هايي كه اگر بودي بهتر بود
    مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق

    بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ...

    تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی

    بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی

    بـــدانـــی

    دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ...
    ممنونم عزیزم ......

    فکر کردم ناراحتت کردم که رفتی .......
    اخم هایت را باز کن !


    بیا شالگردنی از عشق ببافیم ؛

    و دستان هم را بگیریم !


    و درست در دلگیر ترین لحظات " جمعه " ،

    زندگی را قدم بزنیم !


    این جمعه ،

    " بوی دوست داشتن " می دهد !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا