mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اخم هایت را باز کن !


    بیا شالگردنی از عشق ببافیم ؛

    و دستان هم را بگیریم !


    و درست در دلگیر ترین لحظات " جمعه " ،

    زندگی را قدم بزنیم !


    این جمعه ،

    " بوی دوست داشتن " می دهد !
    مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق

    بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ...

    تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی

    بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی

    بـــدانـــی

    دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ...
    و تک تک ثانیه های زندگی من را محصور خود کرده ای.........

    تو همه ی وجود من شده ای ......



    عزیز لحظه های منی

    اگر بیایی

    من دلتنگی هایم را بهانه می کنم

    تو هم دوری کسانی که دور نیستند

    در راهند

    رفته اند برای تاریکی هایت

    یک اسمان خورشید بیاورند

    یادت باشد

    من اینجا

    کنار همین رویاهای زودگذر

    به انتظار امدن تو

    خط های سفید جاده را می شمارم .
    گاهی

    چقدر دریای چشمانت



    مواج می شود



    و


    من



    که



    محو تماشا ام..
    ببخش
    که اینقدر عذابت میدم از دور نگاهت میکنم کسی که براش مهم نیست نباشم ادمی که دیگه دنیایی نداره دلیلی برای زندگی نداره بهتر اروم باشه همینکه تو سالم و سرحال باشی همینکه بخندی و شاد باشی کاش میشد حرف زد اما
    مراقب خودت باش گاهی میام و میرم اما سعی میکنم دیگه ننویسم تا یه وقت بودنم کسی نفهمه
    *آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار*




    *تا که تنهایی ات از دیدن آن ، جا بخورد*




    *و بداند که دل من با توست ، در همین یک قدمی!*
    گاهی

    چقدر دریای چشمانت



    مواج می شود



    و


    من



    که



    محو تماشا ام..
    برای تو می نویسم
    برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست
    برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست
    برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست
    برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد
    برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است
    برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی
    برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی
    برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است
    برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است
    برای تویی که قلبت پـاک است
    برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است
    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
    برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است
    برای تویی که آرزوهایت آرزویم است
    عزیز لحظه های منی

    اگر بیایی

    من دلتنگی هایم را بهانه می کنم

    تو هم دوری کسانی که دور نیستند

    در راهند

    رفته اند برای تاریکی هایت

    یک اسمان خورشید بیاورند

    یادت باشد

    من اینجا

    کنار همین رویاهای زودگذر

    به انتظار امدن تو

    خط های سفید جاده را می شمارم .
    مرا با تمام احساسم بخوان ....

    مرا از شعرهایم بخوان ........

    احساس من در تک تک واژه های اشعارم نهفته شده است .......





    بعد از تو

    هر خاطره فندکی شد و

    شعری روشن کرد ...

    واژه ها را پک میزنم

    و تمام شعرها را دود می کنم

    شعر اعتیاد می آورد

    مخصوصاً

    برای کسی که خوب بلد است با دود

    چشمان تو را تصویر کند ... !
    درست همین جا

    همین گوشه دنج دنیا بود که عاشقانه هایم را برایت باز گفتم

    و تو چه عاشقانه مرا بستی در آغوشت

    یادت هست

    آن روز تو مرا در آغوش کشیدی و من برای اولین بار با حس خوب تو پرواز کردم

    سبک سبک سبک و سبک تر از همیشه لحظه ای بود که سنگینی سرت را روی شانه هایم حس کردم

    به یاد داری

    تمام ساعات آن روز را

    خوب میدانم که به یاد داری

    شاید نگفتنش دلیل بر پنهان کردنش نباشد

    دوست دارم بیایی و باز عاشقانه در گوشم بگویی

    آری خوب به یاد دارم
    اخم هایت را باز کن !


    بیا شالگردنی از عشق ببافیم ؛

    و دستان هم را بگیریم !


    و درست در دلگیر ترین لحظات " جمعه " ،

    زندگی را قدم بزنیم !


    این جمعه ،

    " بوی دوست داشتن " می دهد !
    مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق

    بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ...

    تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی

    بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی

    بـــدانـــی

    دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ...
    و تک تک ثانیه های زندگی من را محصور خود کرده ای.........

    تو همه ی وجود من شده ای ......



    اینجا دفتر خاطرات من است ........

    دفتر خاطراتم از تمامی لحظه های زندگی ام ........

    قهر ها واشتی ها...

    دلدادگی ها .

    من نوشتم ازتو .....

    ای کاش بخوانی و بدانی هر لحظه ام پر از وجود توست .....
    تحمل دوریت را ندارم

    من

    ستاره تو

    چطور توانستم بگویم خدانگهدار ...........وقتی همه ی وجودم متعلق به توست ........

    چطور توانستم بگویم فراموشم کن ..........وقتی نمیتونم خودم تو رو فراموش کنم .........

    چطور توانستم بگویم برو ............وقتی که با رفتنت وجود من را هم همراه خودت میبری .......

    چطور توانستم بگویم دفتر خاطراتم را ببند ...............وقتی اینجا میعادگاه عاشقانه های من وتوست .........


    نفسهایم را از من نگیر زندگی من ......
    دلتنگم…


    دلتنگ یاد و حضورت…

    دلتنگ خاطراتی که از عطر تو سرشار است…

    لمس کن کلماتی را
    که برایت می نویسم
    تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
    تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
    لمس کن نوشته هایی را
    که لمس ناشدنیست و عریان…
    که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
    لمس کن گونه هایم را
    که خیس اشک است و پر شیار…
    لمس کن لحظه هایم را…
    تویی که می دانی من چگونه
    عاشقت هستم٬
    لمس کن این با تو نبودن ها را
    لمس کن…
    همیشه عاشقت میمانم
    دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
    بگذار با هم برویم ............تنها نرو ......من را نیزهمراه خودت ببر زندگی من .......



    عادتــــــ ــــ ـ نَکرده ام هَنــــوز...

    خیال می کنَــــم روزی باز می گردی

    آرام از پشتــــــ سر می آیی،

    مَـــرا کــه به انتهای خیابان خیره شُــده ام

    دوبـ ـاره به نامِ کوچکـــــ ـــ ـ صِــدا می زنی
    تمام عاشقانه هایــــــــــــــــــــــــــــــم را

    به نامت می کنم

    تا بدانیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    تا زمانــــــــــــــــــی که نوشته ها روانند

    احساس من جاودانـــــــــــــــه می ماند

    دوستت دارم

    به اندازه ی تمام حسیـــــــــــــــــــــــ

    که روی دل نوشته هایم مـــــی پاشم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا