کوثر89
پسندها
663

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یک ساعت که خورشید بتابد خاطره دو هفته بارندگی پی در پی، از یاد خواهد رفت.
    و حکایت زندگی همین است.
    انان که گذشته را به خاطر نمی اورند محکوم به تکرارند
    اگر می خواهی برای حال و اینده مفید باشی از گذشته درس بگیر
    هیزم که دسته دسته و بر دست می رسید

    گویا جهان به کوچه بن بست می رسید

    جشن شکستن دل حیدر براه بود

    هر کس که میرسیدچه سرمست می رسید

    برسینه ی شکسته به امضای میخ در

    آلاله های تازه به پیوست می رسید
    کاملا متوجه شدم....
    می نویسم برات تا نظر تو رو هم بدونم....
    دوستای من که اندازه انگشتای دستند:D
    ماااااااااااااااااااااااااچ
    هر موقع اومدی بیا تا بیشتر در این مورد حرف بزنیم
    عیال ماچ تفی یییییییییییییییییییی
    معماری یک راهه برای رسیدن به آرامش
    منم گفتم همین وضعیت رو داشتم بعد حالت درونی ام تو معماری هم وارد شده بود(کلا مث کلاف پیچیده بودم به خودم)
    اما روش درمان خوبی پیدا کردم
    اوهوم منم این وضعیت رو دقیقا برا طرح 3 تجربه کردم اما استادی داشتم که به ذهنم سر و سامان اساسی داد و تا آخر عمرم بهش مدیونم
    اول تکیلف ایدئولوژی و تفکرهای طرحت رو بنویس
    از طرحت شروع کن تا به آرامش درون برسی....
    من اینو تجربه کردم و خیلی عالی بود(عشقی پیدا میکنی که وجودت به وجد میاد)
    بازسازی کلیت خود رو عالی اومدی
    چرا ساخت و ساز وحشت؟
    موضوع پروژه مگه چی هست که آشفتگی گرفتگی ؟
    تعریف میکنم امروز برات الان یکم جواب پیام هام رو بدم
    تو چه خبرایی جدیدی داری عیالم؟
    اوهوم تعریف میکنم حتما سر فرصت برات
    تو هم بهترین ها رو تجربه کنی هر روز
    واقعا نمیدونم از سال 91 تا الان همش تو سفرم....
    خودم هم خسته شدم اما وقتی همش تو رفت و آمدی خیلی اتفاقای خوب برات میفته چیزایی میبینی که هیچ وقت فکر نمی کردی
    تنوع خوبی هست سفر آدمای مختلف میبینی...
    همه جا رو دارم میرم هر دفعه یه جا هستم اما بیشتر این مدت تهرانم برا کلاس و کارای دیگه که دارم
    خوبم عیااااااااااال
    خب باید عالی بشه روی همه رو کم کنی:Dمن عیالم همیشه بهترینه
    منم خوبم درگیر سفر و کار و تمرینم
    خوبی؟
    [می دونی چیه نازی ؟
    تو سینه م قلبم داره یخ می زنه
    اون وقتش توی سرم
    كوره روشن كردند
    سردمه
    مثل آغاز حیاتِ گل یخ
    خوشا به حالتان كه می توانید گریه كنید بخندید
    همین است
    برای زندگی بیهوده دنبال معنای دیگری نگردید
    همه اینو می دونن
    كه بارون
    همه چیز و كسمه
    آدمی و بختشه
    حالا دیگه وقتشه
    كه جوجه ها را بشمارم
    چی دارم چی ندارم
    بقاله برادرم
    می رسونه به سرم
    آخر پاییزه
    حسابا لبریزه
    یك و دو !‌ هوشم پرید
    یه سیاه و یه سفید
    جا جا جا
    شكر خدا
    شب و روزم بَسَمِه
    بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،

    چون من که آفریده ام از عشق

    جهانی برای تو !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا