2 نفر بودن، ما 3 نفر بودیم
بعد داشتن تو شهرک واسه خودشون راه میرفتن و آهنگ گوشیشون هم زیاد کرده بودن ( جک و جوات ! )
بعد یکم با بچه ها بهشون تیکه انداختیم، خوششون اومد، خندیدن
بعد من ( ماشین همراهم بود ) ماشینو برداشتم رفتم بغلشون گفتم ببخشید خانوم، میشه یه لحظه وقتتون رو بگیرم...
گفت بله بفرمایید
( این تیکه رو از تو یه ترول یاد گرفته بودم، خیلی حال دادش ...!!!!! )
گفتم میتونم شمارتون رو داشته باشم... ( گوشیم تو دستم بود )
یکم با دوستش خندیدن، بعد از کمی من من کردن گفت باشه، بزن تو گوشیت ...
تا اومد شماره رو بگه، گفتم نه مرسی، فقط میخواستم بدونم میتونم داشته باشم یا نه ...، بعد گاز دادم و تو افق محو شدم!
اصن خیلی فضا روحانی بود ( کلی فحشم داد! )