نه بابا.......
تموم شدم دیگه......بالاخره فارغ التحصیل شدم.....
روزی خودت ایشاالله......به زودی....
.
.
..
.
شوهر و از کجات در آوردی خدایی؟؟؟
یکی یکی ردشون میکنیم فقطططط.....
پیش مامانم هم نیستم فعلا.....خیالم راحته....کسی کاری بهم نداره.....
برگردم مصیبتا شروع میشه......
این جوری که میگی عششششششخم یادم به پسر خالم میاد .......اول دبستانه.....خیلی دوستش دارم....
به خدا اینقدر دلم تنگ شده بود واستون.......
میگم یه مدت نبودم الان که اومدم کلا باشگاه خیلی سوت و کوره......
یاسینم که کلا نیست.....
همه بچه های پایه رفتن......
خبری شده ما نبودیم....؟؟؟