E
پسندها
1,909

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یکی از فانتزیام اینه که تو عروسی اقوام یهوووووووو داد بزنم :
    “داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره”:biggrin:
    .
    یکی‌ از فانتزیام اینه که یکی‌ واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه به سویچ پورشه یا مثلا لامبورگینی !:D
    یکی از فانتزیام اینه که یه روز سوار مترو بشم بعد ترن توی تونل گیر کنه و دچار حادثه بشه اونوقت من با مشت بزنم حفاظ اون چکُشی که تو واگنها هست رو بشکنم بعد باهاش شیشه رو بشکنم بپرم بیرون و چراغ قوه ام رو از توی جیبم دربیارم روشن کنم و به بقیه بگم : از این طرف دنبال من بیاید ، منم میریم سمت ایستگاه توپخونه اونجا حتما نیروی کمکی هست !:D
    بعد یه فانتزی دیگه دارم : یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ “زنده می خوامش” …:D
    یکی از فانتزیام اینه که


    اسم پسرمو بزارم اسماعیل صداش کنم اسمال،
    .
    .
    .
    بعد وقتی بزرگ شد بهش بگم دو ایکس لارج!!:biggrin:
    يكي از فانتزيام اينه كه يه پيرمرد پودار تصادف كنه من برسونمش بيمارستان و نجاتش بدم اونم
    با بچه هاش مشكل داشته باشه تمام زندگيش به نام من بزنه و بميره .وقتي بچه هاش منو پيدا


    ميكنن كه پولا بگيرن همه چيز بندازم جلوشون بگم برداريد نامردها اوني كه با ارزش بود پدرتون بود بعد تو افق محو بشم.....:D
    :biggrin:

    میخوام چند تا فانتزی پیدا کنم...تو هم بگرد پیدا کن.

    من واسه تو میذارم تو هم واسه من بذار یکم بهشون بخندیم.:D
    مگه ادد لیستت بود؟:D

    همونه که توو تاپیک خداحافظیش پست دادی دیگه... .

    نام کاربریشو تغییر داده به s i s i l.
    همون مسابقه کاربرای فعال توو زنگ تفریح.:D
    آقا من نمیدونم چرا نت من سرعت نداره اصلا:(

    محو یه تاپیکی بودم.:D
    نه الآن رفتم نگاه کردم..نزده بودن.:D

    پام هنوز درد میکنه بخاطر محو شدن توو افق.:D
    تنها بودم باو..از روی صندلی بلند شدم پام گیر کرد به پایه ش با کله رفتم توو افق و محو شدم.:confused::biggrin:
    سلااااااااام مرسیییی تو چطوری؟:D

    باو من همین الآن از افق اومدم بیرون.:biggrin:

    باشه باشه بیا بریم محو بشیم!!:biggrin:
    من از اون آسمون آبی میخوام

    من از اون شب های مهتابی میخوام

    دلم از خاطره های بد جدا

    من از اون وقت های بی تابی میخوام

    :(:(:(

    من میخوام یه دسته گل به آب بدم

    آرزو هام به یه حباب بدم

    سیبی از شاخیه حسرت بچینم

    بندازم توی هوا تاب بدم
    کجااااا؟

    الآن که وقت محو شدن نیست!!:w15:

    پس یکی از فانتزی های تو هم اینه که نصف شب افق رو پیدا بکنی و تووش محو بشی.:w15:
    نه بابا من از یه سایت دیگه ای کپی پیست کردم.:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا