انسان هرگز نمی تواند
موجودی را که دوست دارد به طور کامل درک کند ،
نه به آن جهت که این موجود نفوذ نیافتنی تر از دیگران است ،
بلکه به این دلیل که :
درباره ی او بیشتر از دیگران خود را سوال پیچ می کند .
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود، گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛ گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است، گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛ گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست، گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...