mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عاشقی را عشق است...

    ای همه هستی من دل من با دل تو می تابد

    تو فقط با من باش و بخوان این ندا را عشق است

    عاشقی را عشق است عاشقی را عشق است

    با عشق تو نیست شدن را عشق است

    از عشق گل خوار شدن را عشق است

    با عشق تو پیدا شدن را عشق است

    از عشق گل پروانه شدن را عشق است

    با عشق تو خاک شدن را عشق است

    از عشق گل پر پر شدن را عشق است

    با عشق تو خندان شدن را عشق است

    از عشق گل گریان شدن را عشق است

    با عشق تو بیرنگ شدن را عشق است

    از عشق تو رسوا شدن را عشق است

    با یاد تو دلتنگ شدن را عشق است

    از شور دل شیدا شدن را عشق است

    ای همه هستی من دل من با دل تو می تابد

    تو فقط با من باش و بخوان این ندا را عشق است

    عاشقی را عشق است عاشقی را عشق است.
    دوست دارم ، روز خوب سفرم
    روز باران باشد ...
    جاده های سفرم شسته و پاک ...
    و بپیچد همه جا
    عطر نمناکی خاک ...
    دوست دارم آب از زلف پریشان درخت
    بی امان چکه کند روی تنم ...
    تا خود خانه دوست
    هم نوا با نفس آبی ابر
    ساز باران بزنم ...
    آخر ...
    تو نمیدانی که !
    من عجیب عاشق بارانم
    و نگویی به کسی :
    او هم انگار که عاشق شده است ...
    عاشق چشمانم !
    از اینکه یه وقت قضاوتت کردم معذرت
    در ضمن از اینکه همراهی کردی مممنونتم
    خوشحال شدم دوباره با هم گاهی هستیم
    مراقب خودت باش
    مقابل دریا که می رسم

    فقط برای چشمهایت دعا می کنم

    اما تو هرگز مستجاب نمی شویببار

    ببار که باز باورت کنم

    ببار در همین کوچه پس کوچه های بارانی

    ببار در همین کوچه مهتاب

    راستی قرارمان

    "همان ساعت "نمی دانم

    ساعت لجوجی که هیچ عقربه ای

    روی شانه هایش به خواب نمی رود

    یادت نرود

    تو ، همیشه فرصت کوتاه منی برای شعر

    تا می آیم زمزمه ات کنم

    زود تمام می شوی

    می دانم سالهاست

    ساعت قرارمان

    یک دقیقه به هیچ است

    و من همیشه فقط یک دقیقه

    دیر می رسم
    دلیل بارش باران

    نهایت عشق اوج باور و سر حد احساسی آسمانی است ..

    وقتی نسیم عشق دستهای سپید ابر های عاشق را به دست هم می سپارد

    به یمن این پیوند پاک وجودشان اشک شوق می ریزد

    امروز به همراه نسیمی که می آمد بوی پاییز را از دور دستها احساس کردم...

    پاییز را به خاطر بادهایش و به خاطر برگهایش دوست دارم .

    پاییز رنگ گذشته ها و خاطرات دور را می دهد.

    پاییز را به خاطر رنگهایش دوست دارم....بوی پاییز می آید...

    باز باران بارید ،

    خیس شد خاطره ها ،

    مرحبا بر دل ابری هوا ،

    آسمانت آبی ،

    و تمام دلت از غصه دنیا خالی



    واسه رگبار واسه بارون
    چتر دستاتو میخوام
    واسه ی برف زمستون
    تب حرفاتو میخوام
    واسه ی تموم عمر پیشم بمون
    من تو رو هر روز میخوام
    حتی نه یک روز در میون

    واسه وحشت از سیاهی
    برق چشماتو میخوام
    واسه ثبت بی گناهی
    حرف لبهاتو میخوام
    واسه ی تموم عمر پیشم بمون
    من تو رو هر روز میخوام
    حتی نه یک روز در میون

    چی میخوای صدای التماسمو
    که عاجزانه میگه پیش من بمون
    چی میخوای شکستن غرورمو
    شاید بشی هم آشیون
    باشه میگم با التماس
    هر روز نه یک روز در میون
    واسه ی تموم عمر پیشم بمون
    من تو رو هر روز میخوام
    حتی نه یک روز در میون

    گل یخ اگه بی هم زبون نبود
    به خدا یخ نمیزد
    آدم خوب که یهو بد نمیشد
    سری به دوزخ نمیزد
    اگه عشق سری میزد به ادما
    کسی سیا بخت نمیشد
    زندگی سخت نمیشد
    واسه ی تموم عمر پیشم بمون
    من تو رو هر روز میخوام
    حتی نه یک روز در میون



    اومدی معجزه کردی

    نمی دونی که چه کردی!

    اومدی دنیامو ساختی

    اومدی فردامو ساختی

    اگه دنیامو بخوای، من به تو نه نمیگم

    خواب شبهامو بخوای، من به تو نه نمیگم

    آسمونمو بخوای، من به تو نه نمیگم

    اگه جونمو بخوای، من به تو نه نمیگم

    من به تو نه نمیگم ، نه ، به تو نه نمیگم

    .....

    اومدی صد تا بهار دادی به من

    همه گلهاش رو میارم واسه تو

    اومدی بردی منو به خواب عشق

    همه رویاش رو میارم واسه تو

    اومدی تا دل من، تو رو بخواد

    من تمناش رو میارم واسه تو

    اومدی ماه رو آوردی واسه من

    همه شبهاش رو میارم واسه تو

    .....

    اگه دنیامو بخوای ، من به تو نه نمیگم

    خواب شبهامو بخوای ، من به تو نه نمیگم

    آسمونمو بخوای ، من به تو نه نمیگم

    اگه جونمو بخوای ، من به تو نه نمیگم

    من به تو نه نمیگم ، نه ، به تو نه نمیگم

    .....

    از همون دور که خیال تو میاد

    شب من یک شب مهتابی میشه

    رو زلال برکه های آرزو

    ماه رویای تو آفتابی میشه

    از وجود خودته رویای من

    میدونم مال توئه فردای من

    میدونی حق توئه دنیای من



    بهترین ترانه رو من توچشای تو می سازم

    توقمار زندگیمون تو نباشی من مـــی بازم

    اگه باشی تو در کنارم با تو من مالک دنیام

    بیخیال غربت وغم بیخیال نور فــــــــــــــردام

    مثل آسمون که تنها امیدش چند تاستاره ست

    دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوباره ســت

    هر سر انگشت تو یعنی قصه ی خوب نوازش

    در نگاه عاشق تو غــــــــــزل آبیه خواهــــش

    جاده های مهربونی می گذره از تو نگاهـــــت

    روشن شبای تــــــارم با خیـــــال روی ماهــت



    امشب به یادروی تو باماه خلوت کرده ام

    با یادعشق گرم تو تااوج هجرت کرده ام

    درباره دستان تو با ابر صحبت کرده ام

    بوسیدن روی تورا با خویش قسمت کرده ام

    با دیدنت ترک غم واندوه و محنت کرده ام

    از فکر عشقی غیر توهمواره وحشت کرده ام

    گر لحظه ای غافـــــل شدم.بگــــــــــــــــذر

    جســــــــــــــــــــــــارت کـــــــــــــــــــــرده ام




    باور نکن تنهایی ات را

    من در تو پنهانم تو در من

    از من به من نزدیکتر تو

    ازتو به تو نزدیکتر من

    باور نکن تنهایی ات را.........

    تا یک دل و یک درد داریم

    تا در عبور از کوچه عشق

    بر دوش هم سر می گذاریم

    دل تاب تنهایی ندارد

    باور نکن تنهایی ات را

    هر جای این دنیا که باشی

    من با توام تنهای تنها

    من با توام هر جا که هستی

    حتی اگر باهم نباشیم

    حتی اگر یک لحظه، یک روز

    باهم در این عالم نباشیم



    صدایم کن ای عشق

    دل روشنی دارم ای عشق

    صدایم کن از هر کجا می توانی

    صدا کن مرا از صدفهای سرشار باران

    صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن

    صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو



    بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟

    بگو با کدامین افق می توان تا کبوتر سفر کرد؟

    بگو با کدامین نفس می توان تا شقایق خطر کرد؟





    مرا می شناسی تو ای عشق

    من از آشنایان نزدیک آبم

    و همسایه ام مهربانی است

    و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد

    پرم از عبور پرستو ،

    صدای صنوبر

    سلام سپیدار

    و در من تپش های قلب علف ریشه دارد

    دل من گره گیر چشم نجیب گیاهست

    صدای نفس های سبزینه را می شناسم

    و نجوای شبنم

    مرا می برد تا افق های باز بشارت...
    اندیشیدن به تو گرانبهاترین سكوت من است

    طولانی‌ترین و پرهیاهوترین سكوت ....

    تو همیشه در منی مانند قلبِ ســــــــاده‌ام
    سلام
    نه خواهش میکنم دست نوشته های من خیلی هم قشنگ نیستن
    دوستان لطف دارن
    شما هم مثل بقیه به من لطف دارید
    همه شعرها را گشتم . .
    نشانی از تو نیافتم
    برای تو باید
    شعری دیگر سرود .
    تو . . خود منی
    در قالبی دیگر . .
    ساده تر . .
    پاک تر . .
    غریب تر . .
    مسحور تر .
    یا نیمه ی منی
    فرسنگها دورتر از من . .
    چونان
    که امتداد بهت نگاه من
    در همه چیز
    حسرت نشانی از تو یافتن است .
    اين روزها که جرات ديوانگي کم است،


    بگذار باز هم به تو برگردم !

    بگذار دست کم، گاهي تو را به خواب ببينم !

    بگذار در خيال تو باشم !

    بگذار . . .


    بگذريـم . . . !
    سلام خوبی
    خسته نباشی
    امیدوارم خوب باشی
    مثل اینکه حضورم باعث شد بری
    اکی راحت باش من میرم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا