mahsa hf
پسندها
860

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برگرفته از برگ برگ خاطرات ناخدا ویکی .. (تیراژ چهارم : شهر آبی من میزد )
    تابلـــــــوی شمــــــاره 3 بچه های باشگاه ِ مهندسان - دوستـــــــــی و مُحبّت

    _______________________________

    :gol::gol::gol:
    آره.منم کم کم دارم استرس میگیرم.:cry::D
    بس که کاردارم.:D
    خواهش میکنم.:smile::gol:
    ای بابا چه همه حساسن:D
    منظورت سایتشه؟آره
    سلام ... :w23:خوبی ... چته ...؟؟؟ چی شده ... دو روز نبودما ... چلا شماها اینطوری شدین ...:surprised: اصلا گشنمه ... خوردنی چی داری ؟؟؟؟ :D
    یکی از زیبایی های زندگی لحظه ای است که با مداد خط اسکیس را شروع می کنم و تلخی لحظه ای است که یا ذهنم دیگر کفاف نمی دهد یا صفحه تاب سیاه شدن ندارد. هر چه این اسکیس را تمام کند بر ذهنم سنگینی می کند. درست مثل لبه های صخره ای ساحل یونان، راه های بی بازگشت کوهستان های نپال و شاید جایی که خورشید به حقیقت غروب می کرد. زندگی درست مثل معماری و کشیدن ایده ای تازه گاه مضحک و گاه پرشکوه است. در هر حال همیشه نقش ها و گفته هایی ناگفته باقی خواهند ماند. خط ها همه از روی فکر دقیق کشیده نمی شوند. گاه گوشه هایی از بازیگوشی هم چاشنی خط می شود. برگرد. پاک کردن خط، دورانداختن کاغذ و شروع اسکیس تازه و ... کدام راه حل توست؟
    :gol:
    نه باو تو خيلي اذت کن هستي اصن يه وضعي ميشناسمت خو مسهااااا:d
    سلام .خوبی؟
    عکس میدان کلایتون انگلستان رو میخواستم
    توش مقاطع سازه ای خم شده رو نشون بدم
    الان در دسترس داری؟
    نه خو اذيت ميکني استادا رو:D
    نه ديگه تا اون حد حقت نيست
    ها نه
    بچه مردم رو میخام چیکار !!
    اون باید پیش مامان باباش باشه :smile:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا