یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بله درست میگین...
    از هم صحبتی با شما لذت بردم....
    برم کمی درس بخونم که موقع امتحاناته...:دی
    شادباشید وهر لحظه پیروز...اقای راد
    [گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
    گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
    تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
    من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
    وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
    گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
    گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
    ندانم عشق را چیست؟! ولی هرکس که عاشق شد، مسلمان کافرش می خواند و کافر، مسلمانش...
    واااای
    من به خاطر متن قشنگتون دارم با لبخند اشک میریزم
    مرسیییییی
    چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
    گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
    گفت: بارها صدایت کردم،
    آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
    توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
    بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
    گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
    گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
    پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
    بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
    می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
    آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
    بارون ...باااد...
    اره خیلی قشنگه همشونو دوست دارم
    یه سوال:چرا رنگ بنفش/ابی...؟برای نوشتهی فوق العاده ی زیر؟
    خودتون انتخابش کردین؟
    سلااااااااااااااااااااااااااام دوباره به داداش علی جون.ارادتمندیم داداشی.
    میسی واسه شعر گشنگت.
    گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
    من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
    من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
    با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
    گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
    گفت: عزیزتر از هر چه هست،
    اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
    عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان ]
    چشم حتما
    ممنون باشه مواظبم اگه عکس گرفتم چندتابراتون میزارم
    دوستتون دارم
    شب خوش
    oh.....خانم کوثر خانم....تهش مهندسش که عالی بود:دی...مهندس نشدیم که هنو
    خیلی برف خوبه......
    سرمایی بس سوزناک است
    یه یک دنیا ممنون
    من باید برم صبح میریم کوه ،برف بازی
    جاتون خالی
    شب بخیر دوست خوبم
    خوشبختم اقای راد....
    جالب بود...
    ممنونم...
    اونجا برف میاد؟؟
    اینجا سرده...واین چند روز همش بارونی بوده
    کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان ، شوکت زن بودنشان را .... کاش مردان همیشه مرد باشند و زنان همیشه زن ...
    آنگاه هر روز نه روز "زن" نه روز "مرد" بلکه روز "انسان" است !!
    اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی هرگز پولهایت را نشمار , قطره ای اشک بریز و دستهایی را که برای پاک کردن اشکهایت می آیند بشمار , این است ثروت واقعی !!!
    (کورش کبیر)
    بـ ـه تـ ـه سیـ گارهـ ـایتان احتـ ـرام بـ گذارید،
    نــ ـیندازیدشان زیر ِ پـ ـا...
    چـ ـرا آدم هـا عادت دارند
    هـ ـرکه بـ ـه پـ ـایشان سوخت را
    می اندازند زیر ِ پا؟!
    باران همیشه میبارد اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن
    سلام دوست خوبم
    خوفی؟
    چه شعرهای خوشکل دالی بلا منم بفلست دیگ:redface::redface::crying2::crying2:ه :redface:
    راستی اسمتون چیه؟؟
    من تاحالا اینو نپرسیدم...
    یارانراد....ینی چی؟؟؟چقدر سخته تلفظش
    این یکی تهشه....

    شبی بارانی

    و رسالت من این خواهد بود
    تا دو استکان چای داغ را
    از میان دویست جنگ خونین
    به سلامت بگذرانم
    تا در شبی بارانی
    آن ها را
    با خدای خویش
    چشم در چشم هم نوش کنیم
    کاکل


    با تو
    بی تو
    همسفر سایه خویشم وبه سوی بی سوی تو می آیم
    معلومی چون ریگ
    مجهولی چون راز
    معلوم دلی و مجهول چشم
    من رنگ پیراهن دخترم را به گلهای یاد تو سپرده ام
    و کفشهای زنم را در راه تو از یاد برده ام
    ای همه من
    کاکل زرتشت
    سایه بان مسیح
    به سردترین ها
    مرا به سردترین ها برسان
    اره اینو میدونم
    که خودم باید خودمو پیدا کنم
    به خاطر همینم زیادی درگیرم.....
    بقا

    ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیاکانم
    غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
    دوست خوب من
    وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
    ما باید مادرانمان را دوست بداریم
    وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
    ما باید بدویم دستشان را بگیریم
    تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
    ماباید پدرانمان را دوست بداریم
    برایشان دمپایی مرغوب بخریم
    و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
    پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
    ما باید دوست بداریم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا