HaMiD.TcI
پسندها
3,131

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • پاییز ثانیه ثانیه می گذرد ، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
    تمام برگ های رقصان برایت آرزوهای خوب دارد.
    عمرت یلدایی ، دلت دریایی ، روزگارت بهاری
    یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم ...
    روی گل شما به سرخی انار
    شب شما به شیرینی هندوانه
    خندتون مانند پسته
    و عمرتون به بلندای یلدا

    اولین روز بارانی را بخاطر داری؟
    غافلگیر شدیم
    چتر نداشتیم
    خندیدیم
    دویدیم
    و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم!
    دومین روز بارانی چطور؟
    پیش بینی اش را کرده بودی
    چتر آورده بودی
    من غافلگیر شدم
    سعی میکردی من خیس نشوم و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود.
    سومین روز چطور ؟
    گفتی سرت درد می کند.حوصله نداشتی سرما بخوری
    چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
    و شانه ی راست من کاملا خیس شد
    و چند روز پیش را چطور ؟
    به خاطر داری ؟
    که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های
    چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
    فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم،
    تنها برو!!!
    (دکتر علی شریعتی)
    رد پاهایم را پاک می کنم
    به کسی نگویید
    من روزی در این دنیا بودم.
    خدایا
    می شه استعفا دهم؟!
    کم آورده ام ...!

    یک بار هم وقتی منتظرت نیستم
    به سراغم بیا !
    بگذار خیالم غافلگیر شود ...!

    دلت تنگ ِ یک نفر هم که باشد
    تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی
    فایده ندارد ...
    تو دلت تنگ است ...
    دلت برای همان یک نفر تنگ است ...
    تا نیاید ... تا نباشد
    هیچ چیز درست نمی شود ...!!!


    خسته ام از تظاهر به ایستادگی
    از پنهان کردن زخم هایم
    زور که نیست !
    دیگر نمی توانم بی دلیل بخندم و
    با لیخندی مسخره وانمود کنم همه چیز روبه راه است
    اصلا دیگر نمی خواهم که بخندم
    میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه دنیا ...!
    چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی ...؟؟!
    خسته ام ... از تو ... از خودم ... از همه زندگی ...
    میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم ... از همه ی زندگی ...
    ای روزگار
    من راههای نرفته
    بسیار دارم
    اما با تو یکی زیادی راه آمده ام !!

    خــدايـــــا

    ميـــشـــه ايــنـــورم يـــه نــگـــاه بـــنـــدازى !

    دلــــم قـــد يـــه دنـيــــا کـــه نـــه

    قـــد بـــزرگـــى خـــودت گـــرفــتـــه ...
    قرن هاست
    جستجوگر آدم هستم
    تا لذت خوردن یک سیب سرخ را
    با او تجربه کنم
    مشکل از من نیست
    نه من, نه سیب سرخ ,نه شیطان
    تو نایاب شده ای آدم
    اگر در قید حیاتی بیا یاهو بت بگم Windows 8 رو چطور فعال کنی
    من اگه پلیس بشم هی تو خیابون داد میزنم "همه چی تحت کنترله" ، خیلی حال میده:surprised: :D
    یکی از فانتزی‌های زندگیم اینه که یکیو که داره میره زیر ماشین نجات بدم،
    بعد سرم رو بندازم پایین برم... وقتی داد زد : اسمت چیه ؟!
    یه لحظه سرم رو بچرخونم ,دوباره برگردم ...... توی افق ناپدید شم!:D
    گفتم غم تـو دارم ، گفتا ؛ غمت سرآیـد
    گفتم که ماه من شو ، گفتا ؛ اگر بـرآیـد
    گفتم ز مهرورزان رسم وفـا بـیـامـوز
    گفتا ز خوبـرویان ایـن کار کـمـتــر آیـد
    گفتم که بـر خیـالت راه نـظر بـبـنـدم
    گفتا که شب‌رو ست او از راه دیـگر آیـد
    گفتم که بـوی زلفت گـمراه عالمم کـرد
    گفتا اگر بـدانی هم اوت رهـبـر آیــد
    گفتم خوشا هوا یی کزبـادصبح خیـزد
    گفتا خنـک نـسـیمی کز کوی دلبـر آیـد
    گفتم که نـوش لعلت ما را بـه آرزو کُشت
    گفتا تـو بـنـدگی کـن کـو بـنـده‌پـرور آیـد
    گفتم دل رحیمت کـی عزم صلح دارد ؟
    گفتا مـگـوی بـا کس تـا وقت آن در آیـد
    گفتم زمان عشرت دیـدی که چون سر آمـد ؟
    گفتا خمـوش حـافــظ کاین غصّه هم سر آیـد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا