Martin Eco
پسندها
2,075

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به سلام مارتین جان شما خوبی ببخشید یه مدته زحمتا گردنه شماست همش راستی دل می تووو:smile::gol:
    میرم
    باز میام
    باید بیشتر توضیح بدی برام
    اخه من عاشقش شدم مارتین
    شب شکلاتی
    خوبم
    اتفاقی نیافتاده
    ولی من خیلی اشفته م
    اصلا نمی تونم کار کنم
    فردا طرح باید ماکت ببرم ولی هیچ کاری نکردم
    دلم میخواد یکی حواسمو پرت کنه....باهام حرف بزنه
    دایی پارامتریک دیزاینو برام تعریف کن....فک کن با یه بچه طرفی و خیلی ساده برام بگو تا همیشه تو ذهنم بمونه
    سلام مارتین جون.ممنون عزیز.شرمنده سیستمم رو آوردم شرکت خیلی کم وقت میکنم آنلاین بشم.خوبی خودت؟
    چه زود بزرگ شديم
    و چه دير فهميديم
    من براي بزرگ شدن
    هنوز آماده نبودم
    چه كسي چرخ را چرخاند؟
    من حواسم نبود
    بگو يك دور برگرداند
    شيطنت هاي كودكانه ام
    زير چرخ هايش گير كرده
    بگذاريد نفسي تازه كنم
    و كمي از سرگيجه هايم
    فاصله بگيرم
    ميخواهم خودم را لمس كنم
    و به دنبال تكه هاي گمشده ام بگردم
    اين حق را به من بدهيد
    بگذاريد داشته هايم را
    از نداشته هايم جدا كنم
    راستي
    تو جزو داشته هايم بودي
    يا نداشته هايم؟)
    من زیاد فک کردم راجبش میخوام یکی دیگه برام بگه چه نظری داره وچه نیازی....
    خسته...درگیر...اکثرا اینجوریم...خیلی فکر میکنم...به نظرم اینجوری بودن غیر عادیه....دنبال هدفو...مرگ و زندگیو....چندتا نقطه ی ناتمام دیگه
    ولی جواب وقتای تنهایی و بی حوصله گی رو هم بگو...برام مهمه...
    البت اگه قابل گفتنه:دییییییی
    ممنون داییه خودم...
    اوهوم
    روحم بس درگیره
    دایی راجبه ویلا بازم فک کن.....فردا بهم بگو...منتظرت میمونم
    من برم یکم فک کنم....راستی بنویس وقتی تنها میشی وخسته واسه اروم شدن چیکا میکنی؟
    البت اگه تنها بذارنت این زنداییاااااا:دییی
    بای بای چااااااااااااق....شبت پر سوسکای بالدار:دی
    دایی
    یه سوال غیر درسی
    وقتی میفهمی یکی از ادم ها (ادمی که نمیشناسیش ولی ماجرای زندگیو مریضیشو کامل میدونی...مثلا یکی از دوستای دوستات)مریضه وداره به مرگ نزدیک میشه....تو اون لحظه به چی فکر میکنی؟
    چقد این موضو درگیرت میکنه...
    ومرگ چطور برت تعرف میشه؟
    معماری جواب دادی داییی
    میخوام تو خونه باشی و حرف بزنی....میخوام از رنگ بگی....از نور بگی...از فضا بگی....
    میخوام بشینی تو نشیمن بگی اینجوریه اونجوریه....
    فیمییییدی حمید رضا جان؟؟؟؟؟
    پولو که اره....میدونم....حرف اول نفس کشیدنه
    تو از فضای ویلا چی میخوای؟ارامش؟تفاوت؟تضاد؟عجیب بودن؟گرم بودن؟......
    به نظرت ویلا باخونه چه فرقی داره؟
    بیا یکبار دیگر

    این سیبزمینی را امتحان کنیم

    شاید از زمین رانده شدیم
    معلومه که حوصله نداری
    تو یه پروژه دانشگاهی به پول توجه نمیشه
    ولی خودت اگه بخوای بری یه ویلا دوست داری چه جوری باشه؟
    هر وقت حالشو داشتی بجواب
    دلتنگ یعنی
    روبه روی دریا ایستاده باشی
    وخاطره ی یک خیابان خفه ات کند
    معبودا :
    مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه و راضی کن تا کوچکی چیزهایی که ندارم آرامشم را بهم نریزد .
    شاید از این حرفا یکمی رو دایی تاثیر بذاره تا شاید مهربونتر بشه
    سلاااااااااااااااام
    اومدی....دایی خسیس بدجنس کچل
    سوال دارم
    اگه بخوای ویلا طراحی کنی(البت فضای داخلیش)به چی توجه میکنی؟
    ای وای ِ من ؛ تموم شد و رفت ؛

    آقا سلام ما را نیز به اتریش برسان . :D

    دفعه ی بعد انشاالله .

    ضمنا میتونستی یه ذره خصوصی تر اطلاع بدیا . نا سلامتی . . . ای بخشکی شانس :دی
    سلام حمید جان . خوبی ؟

    شرایط ِ این همایش که گفتی چیه ؟!

    تا کی زمان هست ؟ چقد هزینه داره ؟ و یه عالمه اطلاعات دیگه :دی

    بي عرضگي خودتو به پاي شانس بچه ننويس :razz:
    بعله كه كلاسم ميام ... پ چي فكر كردي؟ واسه خودم اصن :razz:
    نه بابا ؟ اين ميتونه يه نقطه عطفي در تاريخ بشريت باشه اصن ... [IMG]
    باشه ميريم ميبينيم :دي
    شب تو هم خوش مارتينف :دي
    خو باشه اصن با هم كوفت
    نيگا ديدي سياست خارجيت خوب نيست ... الان بايد اون بچه در اقصي نقاط ايران لااقل زندايي داشته باشه كه اين جور مواقع بتوني بفرستيشون ...
    ايشششششششششش:razz: ... آقا جان اصن كي گفت تو بياي جهنم ... خودش خودشو دعوت كرده هي غرم ميزنه ... نميشه كه هم خدا رو بخواي هم خرما رو ... تو برو همون بهشت اونجا برا تو بيتره اصن :دي
    نخير حقمو نميخورن اونجا ديگه فرق داره عدالت برقراره بعله [IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا