اصن این بچه خودش چهرش اذیت میطلبه
خلت میکنه احسان نزار بیاد
خلت میکنه احسان نزار بیاد
-
تهنايي خوش ميگذره؟؟
ما اينيم ديگهكلا من حرف ندارم:D
ميدوني اين تالار مكانيك خوف ناكه از هر گوشش بوي توطئه به مشام ميرسه اصن يه وضعي:D
ادم تنهايي خوف ميكنه اونجا:D
ها باشه ميام خودت يكي از فاكتورارو تشكر كردن قيد كرده بودي:d
ها این محسن پا تو تالار معماری میکنه.
برو خونه خودتون
هوم بارون.مرسیییی.
ا
سلام خوبي؟؟تشكره رو ميگي؟؟:d
گفتم خو بيهوده مصرفش نكنم ديگه شايد منم كاربر ممتاز تالار معماري شدم:d
خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
ها من معنی شعرو موخوام.
شب خوش موفق باشی
ها من اصن فارسی نمیفهمم مدونی
خو اتریشی میفهمم بگو
ها خانومت پیاز نمیخواد
ها خو همش میری.برو.
ها پیچوندی، نگفتیا
شبت بخیر احسانه
سلام
من بی تقصیرم در جریان نیستم
ها بوته پیاز داریم اصن
ها بگو حسش نی گوگل باز کنم.
ها باو اون گریه مظلوم نماییه
ها خو معنی کن دیگه
جیغ دوس داری انگار
ها مگه چی گفتم
ها چرا باو.من انقد روحیه ملطوفی دارم خودمم نمیدونم
ها خو معنی کن باو شاید پشت سرم غیبت کردی تو شعر
اون چیه؟
اه اه چیه چقدر زشته
ها اینو خو معنی کن باو
خو یه دونه دیگه بگو
سلام آقا احسان
تشکر
ها دوس دارم.
خو الان من زورم بالاسرت واستادم دیگه.بوگو
ها نه.اون سایته بسته شد گمش کردم
ها احسان خو یه بیت شعرم واسه ما بسرود
ها الان من در عمق فاجعه ام
ها نمیدونم این فاجعه رو چطوری بگم احسان
باو کوتا بیا ثواب داره ها میزنمتا اصن نمیزارم.
احساااااان
اشک دیگر ارزش ندارد
عمر رفته نیز از یاد رفته
کاش کمی میتوانستم
جای صداقت دروغ
جای مهربانی نامهربانی
جای عشق تنفر
هدیه میکردم به ادمهای که میایند تا دلم را بشکنند
چی به این شدت باو؟
ای بختکی شانس.ما گفتیم خسته رفتی ما بشینیم جات
ها میگم یه نقد پیاده رو پیدا کردم بزارم معماری یا شهرسازی؟
مرسی
لبخند کودکی را میستایم که با وجود درد
باز هم میخندد تا والدینش اشک نریزند
تا باز هم لخند شان را در روزهای اخر عمرش ببیند و شاد شود
اوهوم مدونم باو.
حالا پاشو واستا چرا بیهوش شدی
خو همه بهم میگن.مودونم -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
