sarang saman
پسندها
103

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽ ﺳﻬﻢ ﺗﺮﻧﺪ
    ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺗﺮﻧﺪ

    ﻫﺮﮔﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ

    ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﻬﻢ ﺗﺮﻧﺪ
    گاهی باید خدا روشکر کنی

    یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش

    که به چیزی که یه روزی می خواستی نرسیدی
    .
    .
    خدا تو بهترینی.........قد نفس می خوامت
    دنیای ما اندازه ی هم نیست

    من عاشق بارون و گیتارم

    من روزها تا ظهر می خوابم....من شبها تا صبح بیدارم

    دنیای ما اندازه ی هم نیست

    من خیلی وقتا ساکتم.....سردم

    وقتی که میرم تو خودم شاید ...پاییز سال بعد برگردم

    دنیای ما اندازه ی هم نیست

    می بوسمت اما نمی مونم

    تو دائم از اینده می پرسی...من حال فردامم نمی دونم

    تو فکر یه اغوش محکم باش...اغوش این دیوونه محکم نیست

    صد بار گفتم باز یادت رفت...دنیای ما اندازه ی هم نیست
    خسته ام از تظاهر به ایستادگی

    از پنهان کردن زخم هایم

    زور که نیست!

    دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و

    با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!

    اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....

    میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!

    هــــرکس جـــای مـــن بـــود

    مـــی بـــریـــــد...

    امــا مـــن هنــوز مــی دوزم

    چشــــم بـــه امیـــد...!
    حرفهایی است که هیچ گاه زبانها بهم نمیگویند....

    حرفهایی است که فقط دستها میتوانند بهم بگویند.
    پرده بر گیر که من یاد توأم
    عاشقم، عاشق رخسار توأم
    اشوه کن ناز نما لب بگشا
    جان من، عاشق گفتار توأم
    بر سر بستر من پای بگذار
    من دلسوخته بیمار توأم
    عاشقی سر به گریبانم من
    مستم و مُرده ی دیدار توأم
    گر کُشی یا بنوازی، باز هم
    عاشق و یار وفادار توأم
    هر که بینم که خریدار تو است
    من خریدارِ خریدار توأم
    ¯`v´¯)
    `•.¸.•´
    ☻/
    /▌
    / \
    ★تویکی از بهترین دوستای منی★
    ★این کتیبه رو رو پیج بهترین دوستات بذار★
    ★اونوقت می فهمی چندنفر تورو بهترین دوستشون میدونن★
    ★نترس تو بهتـ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــرینی دوست من★
    ای کاش دست قدرتمند تقدیر
    هیچ بهاری را به سردی زمستان نسپارد!
    یا اگر زمستان قانون طبیعت است...
    خدایا به زمستان هم عشق بیاموز!
    که اگر روزی...
    زمستان عاشق باشد...
    دیگر هیچ کودکی از سرما نمی‌میرد!
    دیگر بهانه‌ای برای هیچ انسانی نیست که بگوید
    با زمستان عشق فرار می‌کند!
    شاید هم اگر روزی زمستان عاشق شد:
    عاشق بهار باشد!
    وقتـی یه زن سیگار کشید
    یعنــی دیگه گریه جواب نمیده
    و وقتی مــردی اشک ریخت
    بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته
    ::
    ::
    دیشب دوباره آمدی به خواب من،
    دیدار خوب تو،
    تا کوچه های کودکیم برد پا به پا،
    شاد و شکفته اما،
    فارغ ز هست و نیست،
    یک لحظه دست تو از دست من رها شد و خواب از سرم پرید
    سلام داداشی...خوبی؟

    شرمنده دیشب نتم نکشید...هر چقد سعی کردم باز ان شم نشد....
    پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز…

    فصل باریدن اشکها…

    فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی…

    فصل رقصاندن آتش سیگار در سیاهی و سکوت شب…
    خوش به حال باد :

    گونه هایت را لمس می کند

    و هیچ کس از او نمی پرسد

    که با تو چه نسبتی دارد !

    کاش مرا باد می آفریدند

    همانقدر بخشنده و آزاد

    و کاش قبل از انسان بودنت تو را برگ درختی خلق می کردند

    عشق بازی برگ و باد را دیده ای ؟!

    در هم می پیچند و عاشق تر می شوند.

    ه خیالم نطفه ی سیب را

    به وقت عشق بازی برگ و باد بسته اند ....

    کوچه ها را بلد شدم؛

    خیابانها را

    مغازه ها را؛

    رنگهای چراغ قرمز را؛

    جدول ضرب را؛

    و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم،

    اما،،،

    هنوز گاهی

    میان آدمها گم می شوم؛

    آدمها را بلد نیستم

    مرا که میشناسی :

    وسواس دارم !

    وقت رفتن تمام خاطرات را تا میکنم

    میگذارم کنجِ گنجه !

    بویِ نفتالین که مشامشان را پر کند

    تمامِ بیدها مجنون می شوند...!

    دست ها و چشمانت.

    همین دو تا کافی است که فردی را دیوانه کنی.

    مگر این که دیوار زمان از بین برود.
    وای درم گلفت اینگده از تنهایی ندو بابا باسه؟؟
    نی نی هم تنهاس:cry: اران میسینم گلیه میتونم بایسا:w04:
    ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ
    ﺟﻨﮓ!
    ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ
    ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ
    ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﺁﺩﻡ ﮐُﺸﺖ
    ﺻﻠﺢ ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ
    ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ
    ﻣﺮﮒ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﺩﺍﺭﺩ
    ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ
    ﺗﻔﻨﮕﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ‌ﺍﻧﺪ


    ﺍﻭ ﺍﻣﺎ ﭼﺎﺭﻃﺎﻕ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﻧﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﻨﮓ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ
    ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ‌ﺍﯼ ﻋﻤﯿﻖ
    .
    .
    .
    ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ!
    ﻣﻦ
    ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
    ﯾﻘﻪ ﺑﺎﻻ‌ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ
    ﺩﺳﺖ‌ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺐ
    ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻣﯿﺎﻥ ِ ﻟﺐ
    ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺗﮑﯿﻪ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ
    ﻧﻪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﯾﺎ ﻋﻀﻮ ﻣﺎﻓﯿﺎ
    ﻧﻪ
    ﺑﺪﺑﺨﺘﯿﻢ
    صدای قــلــــبم نیست ...

    صدای پای تو است كه شب ها در سینه ام می دوی ....!!

    فدایت...
    تو میدانی که من دوستت دارم ، اینقدر خودت را به کوچه علی چپ نزن ، گم میشوی و این شهر آنقدر شلوغ است که شاید دیگر نتوانم پیدایت کنم
    کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
    و انسان با نخستین درد ۰
    من با نخستین نگاه تو آغاز شد م !
    چقــدر

    دلتنــگ حضــورت هستــم!

    کــاش تصــویــرت

    نفــس مــی کشیــد . . .

    دل من مدتهاییست که به من میگوید:

    همه را دوست بدار،

    به همه خوبی کن،

    و اگر بد دیدی،

    دل به دریای محبت بزن و بخشش کن…
    باران باشد

    تو باشی

    یک خیابان بی انتها باشد

    به دنیا می گویم ، خداحافظ ........

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا