دکتر مهدیه

حتی ساعت هم انصاف ندارد
وقت رفتن است
زمان هم بی انصاف است
مثل من
مثل تو
ک ن دل میکنیم ن ...
ن
جوری ک باید دل میدهیم
افسوس...برای رویاهامان ک دارند بیهوده جوانه میزنند
افسوس بر افسوسهایمان ک حتی اویی ک باید بخاند باید بداند
نمیخاند
نمیداند

من ک نمیدانم
ت بگو
میگویند چاره ندارد
بی تاب بودن برای .... رویایی ک واقعی نخاهد شد

باشد
گفتم ک باشد
بهانه اش با من
من زیادی عاشق بودم
ت
راحت برو
بی بهانه

ساده هستم
اما
.
.
.
.
خوب میفهمم ماندنی نیست...عشقی ک ...
حتی نوشتنی هم نیس

مرسی بابت عکس هات

من
این همه ستاره نمیخاهم
خورشید را هم نمیخاهم
حتی اگر در یخبندان باشم
من....
من
تنها لبخندت را میخاهم
زیاد است ؟

دیوانگی میخاهد
خاستن او ک نمیخاهدت
دوس داشتن اوکه ....دوستت ندارد...
دوس داشتن میخاهد و دیوانگی

دلم
دل نیست ک...
گاهی میشکند...گاهی....
اما باز میتپد
شاید اسمش ...عشق است شاید دیوانگی..اما هر چ هست درد دارد

موفق باشی
واسم دعا کن
شبت ستاره بارون

امشب ؟
نه بابا فقط امیدوارم تا پایان ترم تموم بشه خدا را شاکرم و استاد کارم قبول کنه کلا ه را می اندازم بالا

فردا طرح واسه درس 5 واحدی ام باید بزنم هنوز اونی که می خوام در نیومده است

سلام خوبی من هم خوبم

لیف تو باکست بمالم

جنبه باکس هم نداری..اه اه اه

سلام عسلی خوبی؟
چ خبرا؟شکلاته من
راستی تو مگه هستی 101 رو نمیشناسی عزیزم؟

تولد شبنم بانو....گل کدبانو

به چی فک میکنی ها زود بگو بینم

خیلیی دیت یا .............شده دیگه ای کی ووووووووووووووووووووو:دی

مهدیه جان عزیزم من باید برم فدات شم

فردا می بینمت قربونت برم

شب بخیر مهدیه

اره بابا هوای شهرمون خیلی دیییییییییییییییییییییت ی شده همه مریض شدن

زیاد ترشی نخوری یه چیزی میشی ا:دی ..........دی

بابا ای کی و به نظرت من الان خوبم سلامممممممممممممم

ها ها ها ها هاپچه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

پیراهنِ مادرم بویِ خرافات می دهد
پیراهنِ مادرم بویِ خرافات می دهد
و فکر می‌کند
خودم را حرام کرده ام
که من گول خورده ام

که لحظه‌ها حواسم را پرت کرده اند
که آلوده ی فلسفه ی یک زندگی‌ بی‌ فلسفه یِ بی‌ سر و ته شده ام
آه ،چه معصومانه معتقد به فردا هاست مادرم

قبول دارم
من یک فرهنگ را به ابتذال کشیده ام
در جنونِ عبور از فرسنگ‌ها فاصله بین خودم و خودم
مثل یک قمار باز باخته ام
آینده ی نسلِ سر به راهی‌ را
که آرزویِ پدرم بود
و رویای سپیدِ سپیدِ مادرم را

کاش کسی‌ باورش می شد
نجیب سنت ها بودن
خفتش بیشتر است
تا اسیر نفرت ها بودن
کاش کسی‌ این حرف‌ها را می فهمید

نگویید که ای کاش زندگی بهتر از این بود
بخواهیید که خودتان بهتر از این باشید

آرتور اش " تنیس باز برتر جهان که در دوران بازی خود موفق به دریافت 3 بار عنوان قهرمانی مسابقات بزرگ جهانی معروف به گرند اسلم شد؛در سال 1983به دلیل دریافت خون آلوده مبتلا به بیماری ایدز شد.

هواداران این ورزشکار از سراسر دنیا نامه های همدردی و اظهار تأسف خود را برای او می فرستادند

متن یکی از نامه ها اینچنین بود:

{چرا خدا تورا برای این بیماری انتخاب کرد؟}

جواب زیبا و عمیق او این بود:

در دنیا 50000000 کودک بازی تنیس را آغاز می کنند

5000000 نفر یاد میگیرند چطور تنیس بازی کنند.

500000 نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند.

50000 نفر پا به مسابقات می گذارند.

5000 نفر سرشناس می شوند

50 نفر به مسابقات جهانی راه پیدا می کنند.

4 نفر به نیمه نهایی می رسند.

و 2 نفر به فینال....

و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم ؛ هرگز نگفتم خدایا چرا من؟

امروز هم که از این بیماری رنج می کشم هرگز نمی گویم: خدایا چرا من؟

پیامتو ترجمه کردم
ای ااین کی اینجاس از دست من در می ری هااااااااااااااااااو

آخه اگه آدمه چرا همیشه آنلاینه
24 ساعت شبانه روز و 7 روز هفته
به گمونم صاحابش میاد درخواست دوستی ها رو تایید میکنه که کسی شک نکنه,
غافل از اینکه چشمان تیزبین یه مهندس جوان تمام تحرکات مشکوک باشگاه رو زیرنظر داره