دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خیلی حالم بد بود
    الان بهترم
    من برم با گوشی اومدم باتریش تموم شده خونه هم نیستم..وروجک رو گفتم ....
    مواظب خودت باش
    میبینمت
    لبخند فراموش نشه
    مهدیه چرا مسخره بازی درمیاری درست حسابی بپاک دیگه معطل نکن میام نصفت میکنما :دی
    بدون سیب کاشف جاذبه می شدم

    تنها اگر من و تو و نگاهت...

    قبل از نیوتن بودیم!!!

    اه اه باز این بی کلاس باکشو پر کرد :دی..بنداری یه دونه پ کنی دوباره کلاس بذاریا..
    عکس یه دختر که داره از پنجره بیرونو نگاه میکنه:smile:
    از عکسم خوشت اومد:D
    چیز قابل داری نبود:redface:

    در میان گونه گونه مرگ ها
    تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها
    زان که در هنگامه ی اوج و هبوط
    تلخی مرگ ست با شرم سقوط
    وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬
    -زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
    رو به بالا و ز پستی ها رها
    خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...
    شعر از شفیعی کدکنی
    سلام دکتر جان!
    خوب هستین؟
    من خوداگاه یا ناخوداگاه دوستت دارم!
    قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
    عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
    چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
    که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
    و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
    و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
    و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
    مهربانم
    دیگر نگران تنهایی من نباش
    این روزها
    دل خوش به محبت غریبه ای هستم
    و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می کنی
    بیاندیش به بادبادک های بر باد رفته
    و کوکانی که پشت چراغ های قرمز
    به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می دهند
    امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن
    هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده …
    تنهای تنها میون این همه آدم سخته.
    در دایره تاریک فنجان فال عـــــــــــــــکس فانوس ستاره و عطر اطلسی افتاده است

    شاید شروع نـــــــــــــــور

    نشانه ای از بازگشت نگاه گرم تو باشـــــــــــــــد

    باید به طراوت تقویـــــــــــــــم های کهنه سفر کنم

    تقویم ناب ترین ترانه ی نمناکـــــــــــــــ

    تقویم ســـــــــــــــبزترین سلام اول صبح

    تقویم دور دیدار بوســـــــــــــــه و دست

    شـــــــــــــــاید در ازدحام روزها

    یا در انتهای همان کوچه ی شـــــــــــــــاد شمشادها

    شاعری دلـــــــــــــــشکار را ببینم

    که شیرین ترین نام جهان را زیر لب تـــــــــــــــکرار می کند

    و تلخ می گریـــــــــــــــد
    از فکر من بگذر خیالت تخت باشد

    من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

    این من که با هر ضربه ای از پا در آمد

    تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد

    تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد

    تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد
    یعنی چشم کبود و مامان دوستت دم در.
    یعنی یک اتاق و 5 تا بچه.
    .یعنی نوار کاست سیاوش شمس و داریوش.
    شربازی پشت وانت همسایه.
    آلبالو خشکه رو پشت بوم.
    یعنی بوی نفتالین لای رختخواب.
    یعنی تک درخت ته کوچه.
    یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه ی مدرسه.
    یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی.
    پوشیدن لباس داداش بزرگه.
    یعنی ساختن آدم برفی با لگن حموم.
    یعنی بوی نم زیرزمین.
    یعنی نیمکت سه نفره.
    یعنی چوبین و برانکا.
    یعنی تیله بازی.
    یعنی اشکنه و خشیل.
    یعنی خرپلیس.
    قاشق زنی تو چهارشنبه سوری.
    عاشق شدن از پس پرده ی حیا و شرم.
    یعنی نامه پسر همسایه.
    نسل ما یعنی من...
    یعنی تو...
    یعنی ما...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا