N
پسندها
742

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام نغمه جان خوبی عزیز اینبارم یه ساعتی دیر رسیدم :(
    خواهش میکنم همشون ناقابلن آره میخوام بخونم ولی نمیدونم چرا جور نمیشه :D....
    ديوان حافظ ودلهره انگشتان سردم بر روي ورق هايش....
    حافظا
    اينبار نمي خواهم بگويي :
    يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور....
    غم ها به كنار
    همه را خورده ام
    يك به يك...
    شيرين شده طعم تلخشان برايم...
    برايم بگو
    تنها اين يكبار برايم بگو :
    يوسف گم گشته " كي " باز آيد به كنعان ؟
    كلبه احزان " كي " ميشود روزي گلستان ؟
    گفتي دل غمديده حالش به شود، پس كي؟
    سر شوريده ام " كي" باز مي آيد به سامان ؟
    ميداني حافظ
    به فال هايت هم ديگر اعتمادي نيست
    هم گام با روزگار دروغين امروز شده اند....
    اميد هايت نوش دارو يند...
    اما
    بعد از مرگ سهراب...!
    مرسی از عکس های زیبایی ک گزاشتین
    ...........


    می میرم اگر در تب گرداب بمانی
    ماهی شوی و همدم قلاب بمانی

    از شدت طوفان دلت سینه ام آشفت
    برگرد به این برکه که مهتاب بمانی

    یک عکس دو تایی ،من و تو ! آی قشنګ است
    هم پای من_ گمشده در قاب بمانی

    آرام بگیر ای همه ی زندگی من !
    من تاب ندارم که تو بی تاب بمانی

    بگذار سرت را به سر شانه ام ای جان
    اما نکند وقت اذان خواب بمانی !؟

    تسبیح شدم دست به دست تو سپردم
    تا هم نفسم گوشه ی محراب بمانی

    این قلعه ی احساس تو ، این خاک کویرم
    کاشان شده ام تا تو "مرنجاب" بمانی
    دستت را به من بده تا از تاریکی نترسیم ، دستم را بگیر تا از آتش بگذریم ، آنانکه سوختند همه تنها بودند
    وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن
    خدا كنهـ بغضيــ تويــ گلو نباشهـ وگرنهـ با يهـ بيــتـِ گــَنگـ همـ ميشهـ گريهـ كرد/...
    موفق باشین;)
    ..........................
    سه تا چیز هست که هیچ وقت آدم نمیتونه فراموششون کنه …


    .


    .


    .


    .


    .


    .


    .


    .


    .


    .


    صبحانه، ناهار، شام


    قرار نیست که همش احساساتی باشه. ;)
    آهان...
    مخصوصا واسه همه هست...نه فقط من!
    معماری هم خوبه....تازه روح شاعرانه هم داشته باشی...یه جور آفرینشه مثل شعر.... و آرامشبخش....
    ترم چند هستین
    مهربان که میشوی




    نگرانم میکنی!


    موعد نارنج و شکوفه,




    دلم میلرزد.




    آب و آیینه می آوری




    ... و رد میشوی از کنار خاطره هایم
    در سکوتی محو.


    مهربان که میشوی
    بوی رفتن می آید...


    مهربان که میشوی


    می ترسم


    می ترسد تمام خاطره هایی


    که به زور خوابشان کردم


    مهربان که میشوی قلبم دو گانگی می گیرد


    كه تو "تو"يي يا نه


    قايقم مي لرزد


    و احساس غرق شدن مي كنم


    در "تو"


    مهربان که میشوی
    بدجور بوی رفتن می آید...
    پس چرا معماری رفتین....؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    شما که همش ادبیاتی هستین!!!!
    چرا آخه...من هیچی اندازه شعر دوس ندارم....آخرین رمانی ک خوندم مرشد و مارگریتا بود فک کنم ....از دست این کامپیوتر ک نمیزاره هیچ کاری بکنیم ایقد کتاب نخونده دارم ک حساب نداره.....
    پ بگم ایشاا...رمان تون در بیاد.
    البته خیلی خوشحال میشم مقالات کوتاه تون رو بخونم. و باعث افتخاره که به من میدین ک بخونم.



    نغمه ای دیگر نمانده تا رهایش سازم...

    تار و پودش را ببافم غرق راهش سازم...
    امشـب، همیــــטּ حَـوالــــ‗__‗ــــــے

    زلـــ‗__‗ــــزله ای رُخ داد ...

    حـالا همـه حـالـَمــ را می پـُرسند !!!

    بـی خـبـر از اینـ ـکـه " مــَـــ‗__‗ــטּ"

    بـه ایــטּ لـرزیـدنـهـا

    سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـَرده امـــ...

    بـه لـرزشـهای شـَدیــ‗__‗ــدِ شـانه هایـَمــــ

    و تـَـرَکــ ــهای عمــیــقِ قــلــبــمـــ...

    امـّــ‗__‗ـــا هنـوز " خـــوبَـــمـــ !!!
    اینایی ک من میزارم ک از خودم نیستن...
    ولی اینایی ک شما از خودتون میزارید هم خیلی زیبا هستن...هم روح دارن چون شاعرشون الان اینجاست....هم...نمیدونم چی میگن اینجا...
    آهان.... ممنونم از اینکه شعراتون رو برای من میزارید ....:redface::gol:
    ایشا... کتابتتون رو بزودی چاپ کنید
    مرسی از شعر قشنگتون.....:gol:
    از اونایی بود که من دوس دارم.
    وقتي به تو فکر مي کنم

    جاده مي آيد

    وقتي در جاده مي روم تو همراهم نيستي.

    تو و جاده در تنهايي من همدستيد.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا