مهربان که میشوی
نگرانم میکنی!
موعد نارنج و شکوفه,
دلم میلرزد.
آب و آیینه می آوری
... و رد میشوی از کنار خاطره هایم
در سکوتی محو.
مهربان که میشوی
بوی رفتن می آید...
مهربان که میشوی
می ترسم
می ترسد تمام خاطره هایی
که به زور خوابشان کردم
مهربان که میشوی قلبم دو گانگی می گیرد
كه تو "تو"يي يا نه
قايقم مي لرزد
و احساس غرق شدن مي كنم
در "تو"
مهربان که میشوی
بدجور بوی رفتن می آید...