ا
پسندها
162

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دختران شهر
    به روستا فکر می کنند
    دختران روستا
    در آرزوی شهر می میرند
    مردان کوچک
    به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
    مردان بزرگ
    در آرزوی آرامش مردان کوچک
    می میرند
    کدام پل
    در کجای جهان
    شکسته است
    که هیچکس به خانه اش نمی رسد
    خدا را جست وجو کردم،
    در کنایس یهود،
    و در جانب دیوار غربی.
    در کلیساهای نصرانی،
    بر روی صلیب،
    در پی او می گشتم.
    به پرستشگاه‌های هندیان سرکشیدم.
    به مسجد رفتم،
    به کعبه در معبد او را جست وجو کردم.
    و در مراسم و قربانی ها.
    در نماز و یوگا، خدا را طلبیدم.
    تا این که ندای خدا را شنیدم که به من می‌گفت:
    ای بنده من! کجا را جست وجو می کنی؟
    من کنار تو هستم.
    اگر تو جوینده حقیقی باشی،
    مرا می بینی مرا در لحظه‌ای از زمان دیدار خواهی کرد..
    مرا بسوزانید
    و خاکسترم را
    بر آبهای رهای دریا بر افشانید،
    نه در برکه،
    نه در رود:
    که خسته شدم از کرانه های سنگواره
    و از مرزهای مسدود
    خداوندا


    اي خداي من.اي آفريدگار من .اي همه ي هستيم

    بر من اين نعمت را ارزاني دار كه:

    بيشتر در پي تسلا دادن باشم تا تسلي يافتن

    بيشتر در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن

    بيشتر پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

    زيرا در بخشيدن است كه مي يابيم

    و در عفو كردن است كه بخشيده مي شويم

    و در مردن است كه حيات جاويد مي يابيم
    آن صداها به کجا رفت صداهای بلند گریه ها قهقهه ها آن امانت ها را آسمان آیا پس خواهد داد ؟ پس چرا حافظ گفت؟ آسمان بار امانت نتوانست کشید نعره های حلاج بر سر چوبه ی دار به کجا رفت کجا ؟ به کجا می رود آه چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد آسمان آیا این امانت ها را باز پس خواهد داد ؟
    آن صداها به کجا رفت
    صداهای بلند
    گریه ها قهقهه ها
    آن امانت ها را
    آسمان آیا پس خواهد داد ؟
    پس چرا حافظ گفت؟
    آسمان بار امانت نتوانست کشید
    نعره های حلاج
    بر سر چوبه ی دار
    به کجا رفت کجا ؟
    به کجا می رود آه
    چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد
    آسمان آیا
    این امانت ها را
    باز پس خواهد داد ؟
    کتابهای آنتونی رابینز:
    به سوی کامیابی ، تفکر خود را تغيير دهيد تا زندگی شما تغيير کند ، راز موفقیت ، قدرت شگرف درون ، نامه هایی از یک دوست ، زندگی سالم ، زندگی در اوج ، درس هایی برای موفقیت ، مهارت در بازی زندگی ، توان بی پایان ، گام هایی به سوی موفقیت ، مدیریت احساسات ، فقط غیرممکن غیرممکن است و...

    سلام دوستان این کتابها را معرفی کردم چون بسیار جالب هستند امیدوارم برید بخونید و لذت ببرید
    گاهی کسی می شود تکیه گاه دلت ....
    همین ک نباشد....
    همشن ک با محبت نگاهت نکند...
    انگار دنیا بر علیه توست ....
    انگار دنیا دیگر دنیا نیست...
    تنهاترین میشوی....


    [IMG]
    از کوچه های پر راز و رمز زمستان می گذرم
    و سوار بر بال اشتیاق به بهار می رسم
    زندگی تازه می شود،
    شور در من جوانه می زند،
    و چشم هایم انتظار را بدرقه می کنند
    بهار می آید و من بیدار دیدار تو می شوم
    چرا که .....
    هرگاه به غروب خورشید نگاه می کنم، طلوع چشمان تو به یادم می آید



    تو می آیی



    می دانم



    - دیر یا زود -



    و با خود سبدی پر از شکوفه های نور برایم به ارمغان خواهی آورد
    باران



    من از غربت تنهایی آمده ام

    تا حضورم را

    از پشت شیشه باران خورده

    - گویاتر از همیشه -

    فریاد بزنم
    علاقه مادرشوهر و عروس


    جوانی عاشق دختری شد ومیخواست با او ازدواج کند روزی دختر را به همراه دو دوست دخترش به منزل دعوت کرد و به مادر گفت میخواهم حدس بزنی که عشق من کدامیک است بعد از رفتن آنها از مادر پرسید: توانستی دختر مورد علاقه مرا از این سه تا تشخیص بدهی مادر گفت: بله ومشخصات دختر را بیان کرد پسر با تعجب پرسید: مادرم از کجا فهمیدی که این دختر مورد علاقه من است؟ مادر جواب داد: نمیدانم چرا ازش بدم اومد
    ادمها می ایند و میروند
    گاهی میروند و یادشان میماند
    اونوقت میمیری بی انکه بدانی
    خاطره ها میکشند تو را
    روزگارا که چنین سخت به من می گیری،
    با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
    گر چه دلگیرتر از دیروزم
    گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند
    لیک باور دارم
    دلخوشی ها کم نیست
    زندگی باید کرد!
    اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد

    صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد

    هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم

    به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم

    بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا
    خیلی وقت ها دوست داریم یه داستان کوتاه و آموزنده بخونیم تا هم تنوعی در ذائقه و افکارمون بشه و هم خستگی ناشی از فعالیت های دیگر از وجودمون بره و تازه کمی هم وادار به فکر کنه و گریزی به زندگی خودمون بزنیم و قیاس کنیم با شرایط گذشته خودمون ...
    به او گفتم: «من همانم که آنگاه که از عشق الهام مي‌گيرم مي‌نويسم ودقيقاً همان چيزي را مي‌نويسم که عشق مي‌گويد.»
    دلم به اندازه ‌ي تمام سيب‌هاي كال چيده‌ ي باغ كودكيم گرفته است...

    تو بگو ....

    تو بگو چرا شب مي‌تواند اينقدر غمگين باشد... ؟

    بيا امشب را اندكي عاشقانه‌تر قدم بزنيم ...

    آرام ، آهسته ، آرام...

    حتي اگر هوا سردتر باشد...

    حتي اگر باران تندتر ببارد...

    حتي اگر گل آلودتر شويم...

    بيا امشب را اندكي عاشقانه‌تر قدم بزنيم...

    و يا نه ...!

    بدويم...!

    درست مثل روزهاي كودكي...

    بدويم در مسير تمام سيب‌هاي كال چيده ي باغچه ي كودكيمان...

    درست مثل همان روزها كه وقتي سيبي ، كال مي‌افتاد ، بغض مي‌كرديم ،

    مي‌دويديم ،

    تا مبادا شيشه ي نازك غرور آن روزها بشكند...

    مي‌دويديم ، آنقدر كه قطره اشكي در گوشه ي چشمانمان جمع مي‌شد و تا ابد در حسرت چكيدن مي‌ماند...

    آه...

    تو بگو چرا شب مي‌تواند اينقدر غمگين باشد ...؟

    تو بگو ...

    سيب كالي كه گاز زديم چه طعمي داشت ...!؟

    آه ، عزيزم ...

    من تمام مسير سيب‌هاي كال به تو انديشيدم ،

    به تو ...

    تو كه براي دستهاي كودكيم هنوز همان سيب سرخي كه نچيده ماند ...
    تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشمانشان

    و جرعه ای از دریا در دستانشان

    وتجسمی زیبا از خاطره ی ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دل هایشان

    به یادگار مانده است

    نخستین چکه ی ناودان بلند یک احساس را

    در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصوم یاس

    به روی حجم سیدیک دفتر مینویسم

    وآن را با لهجه ی همه ی پروانه صفت های این گیتی بی انتها

    به آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم



    درپناه خالق نیلوفرها،مهربان وشکیبا بمانید
    سلام احسان خوبی؟ انتخاب واحدتو چ کردی ؟ سال داره شرو میشه من خیلیم خوشال نیستم تو چ؟
    یادش بخیر
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا