tracer
پسندها
2,923

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شهرداری؟ کامپوتر؟ چطو!!!

    ورود به بازار کار که خیلی خوبه. مخصوصن تو این زمونه ی بی پولی.
    خیلی هم خووب. دنده عقب میای خانها رو!
    2ترم چیزی نیستريال مخصوصن دو ترم آخر. ایشالا اینم به سلامتی تموم میشه.

    داری واسه ارشد میخونی؟
    ماله منم شده زگهواره تا گور!!
    نیم ساعت پیش بالاخره فرستادمش واسه استاده، این تز لامصب رو.
    بخونه، بدیم به داورا بدش. آخر هفته هم دفاع کنیم و شرش کنده شه. بریم خدمت!

    شما چه خبر؟ تموم شده؟
    اختیار داری :)

    میگه" خوب یا بد خودت باش، بازیگری حرفه شریفی نیست"
    مخصوصن اون نقشیایی که گلشیفته بازی میکنه!:redface:

    البته نیچه حضرت بود، اما معصوم که نبوده که. take it easy
    سومولوک شیخ گوگولی خودم:w36:
    کجایی پ؟:razz:
    نه بابا، از آواتارت معلومه دوباره شدی همون شیخ سابق.:w16:
    خدای را جای بسی تقدیر و تشکر است:hypocrite:
    :w15:آورین شیخ

    میگم شیخ این تاپیک سپیده رو دیدی؟ خیلی قشنگه حتما ببین:

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/394907-قطعه-گم-شده#post5454206
    خواهش میکنم ....قابلی نداشت من هرشب شعر میخونم بعضیاشونو گل چین کردم واسه شما..........مرسی که آواتارو عوض کردی:biggrin:
    زود می‌لرزد دلم! این‌قدر طنازی نکن !
    این‌چنین با چشم معصومت هوس‌بازی نکن !

    یک سؤال ساده پرسیدم جوابش ساده است
    یا بگو «نه» یا که «آری» قصـه‌پردازی نکن

    تا برای دلبری شیرین‌زبانی کافی است
    وقت خود را بیش از این صرف زبان‌بازی نکن

    حاصل یک عمر در یک لحظه ویران می‌شود
    مثل سیل سرکشی خانه‌براندازی نکن

    راه ناهموار و پایم لنگ و اسبم خسته است
    در چنین وضعی تو دیگر سنگ‌اندازی نکن

    «جان‌نثاری» حالت اغراق در دل‌دادگی‌ست
    بعد از این دل خوش به این آمار جان‌بازی نکن

    کی به خدمت می‌گمارد عاقلی دیوانه را ؟!
    این جماعت را معاف از رنج سربازی نکن
    .........................
    اصغر عظیمی‌مهر


    خواستم عکس عیالو بذارم براتون
    پشت موتور سوارش کرده بودین
    خیلی ناز بود
    گفتم زشته شاید غیرتی شین:D

    :gol:


    یه عکس بود با عیال
    ترک موتور سوار کرده بودینشون
    گفتم زشته شاید غیرتی شین[IMG]

    :gol:
    کیست که از دو چشم من در تو نگاه می‌کند
    آینه‌ی دل مرا همدم آه می‌کند

    شاهد سرمدی تویی وین دل سالخورد من
    عشق هزار ساله را بر تو گواه می‌کند

    ای مه و مهر روز و شب آینه‌دار حسن تو
    حسن، جمال خویش را در تو نگاه می‌کند

    دل به امید مرهمی کز تو به خسته‌ای رسد
    ناله به کوه می‌برد شکوه به ماه می‌کند

    باد خوشی که می‌وزد از سر موج باده‌ات
    کوه گران غصه را چون پر کاه می‌کند

    آن‌که به رسم کجروان سر ز خط تو می‌کشد
    هر رقمی که می زند نامه سیاه می‌کند

    مایه‌ی عیش و خوش‌دلی در غم اوست سایه‌جان
    آن‌که غمش نمی‌خورد عمر تباه می‌کند
    ...........................
    ه.ا. سایه
    غم‌خوار من به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی
    با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

    بین جماعتی که مرا سنگ می‌زنند
    می‌بینمت برای تماشا خوش آمدی

    راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
    ای من، به آخرین شب دنیا خوش آمدی

    پایان ماجرای من و عشق روشن است
    ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

    با برف پیری‌ام سخنی بیش از این نبود
    منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

    ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
    دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی !
    ...........................
    فاضل نظری
    دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای !
    ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای !

    پشت ها گشته دوتا، در غمت ای سرو روان
    تا تو درگلشن خوبی گل یکتا شده ای

    خوبی و دلبری و حسن , حسابی دارد
    بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شده ای ؟

    حیف و صدحیف که بااینهمه زیبایی و لطف
    عشق بگذاشته اندرپی سودا شده ای

    شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
    باز آشوبگر خاطر شیدا شده ای

    بین امواج مهت رقص کنان می بینم
    لطف را بین ،که به شیرینی رویا شده ای

    دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
    نازنینا ، تو چرا بی خبر از ما شده ای ؟
    شهریار
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا