م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • فوتبال داره دیگه اخراشه دو یک باخت
    بعد هم مامانم برام طالبی اورد داشتم می خوردم
    یکم دیر جواب می دادم ببخشید
    خب گفتم دیگه 124000 قطعه
    بمب اتم فکر نکنم ادم اینقدر تقسیم کنه
    که عصبانیت ابجی ما می خواد این بنده خدا رو تقسیم کنه
    ابجی همش شوخی بود برای مزاح:gol:
    اخیش
    ترسیدم یه لحظه
    ولی چه نفرین با حالی کردید
    الان که دوباره خوندم کلی خندیدم:biggrin:
    فکر کن 124000قسمت بشی:biggrin:
    وای چقدر شاکی:mad::biggrin:
    ببخشید الان
    چه کسی می خوایید به 124000 قسمت تقسیم کنید؟
    شعر که گذاشتم بد بود؟
    سلام
    ممنون بابت درخواست دوستيتون
    اميدوارم همواره موفق و سلامت باشيد
    خداوندا...
    به من قدرت بده...

    که نزنم سیستم اونایی که کلاس میذارن رو بایرم پایین!

    ینی اگه دم دستم بودی به نیت 124000پیغمبر به 124000قسمت مساوی تقسیمت کرده بودم!
    ای برادر عاشقی را درد باید درد کو ------------صابری و صادقی را مرد باید مرد کو
    چند از این ذکر فسرده چند از این فکر زمن --------------- نعره های آتشین و چهره های زرد کو
    کیمیا و زر نمی جویم مس قابل کجاست -------------------گرم رو را خود کی یابد نیم گرمی سرد کو
    راستی من تو وب نظر دادام
    اون بالا جای اسم نمی دونستم چی بنویسم
    نوشتم علی یا همون داداش
    ببینید اگر اسم خوب ننوشتم حذفش کنید
    از این به بعد اگر امدم وب چی بنویسم
    بی بال و پر به رقص
    نمی شناختمش
    اول که دیدمش یاد ناصر عبداللهی خدا بیامرز افتادم
    دوست دارم بشنوم اهنگهاشو
    شما گوش دادی؟
    من میدانم..............
    من میدانم که خانه دوست کجاست؟؟
    ان جایی است که پر از عطر گل یاس و میخک است .
    ان جایی است که بوی دفتر کهنه ی خاطرات کودکی میدهد .
    صدای قهقهه ی محبت در فضا پیچیده است و من میتوانم ردپای عشق را در آنجا ببینم.
    خانه ی دوست آنجاست. . .
    ای یوسف خوش نام ما
    خوش می روی بر بام ما
    ای درشکسته جام ما
    ای بردریده دام ما

    ای نور ما ای سور ما
    ای دولت منصور ما
    جوشی بده بر شور ما
    تا می شود انگور ما

    ای دلبر و مقصود ما
    ای قبله و معبود ما
    آتش زدی در عود ما
    نظاره کن بر دود ما

    ای یار ما عیار ما
    دام دل خمار ما
    پا وا مکش از کار ما
    بستان گرو دستار ما

    در گل بمانده پای دل
    جان می دهم چه جای دل
    وز آتش سودای دل
    ای وای دل ای وای ما
    من و باش
    یدفعه ای نظر دادام بدون اینکه جوابی بشنوم همین جوری کار خودم رو کردم
    ببخشید ابجی فقط می خواستم سر حالتون بیارم که خراب کردم
    اولین قلم
    حرف حرف درد را
    در دلم نوشته است.
    دست سرنوشت، خون درد را
    با گِلم سرشته است.
    پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
    پس چگونه من
    رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن، جدا کنم؟دفتر مرا
    دستِ درد می زند ورق
    شعر تازه‌ی مرا درد گفته است.
    درد هم شنفته است.
    پس در این میانه من
    از چه حرف می زنم؟
    درد، حرف من نیست.
    درد، نام دیگر من است.
    من چگونه خویش را صدا کنم؟!
    می خواید برای اینکه حال هوا عوض شه خوب بشه چندتا کار قیصر بخونیم
    کمر کوه کم است از کمر مور اینجا
    ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
    هر نکته ای که گفتم در وصف آن شمائل
    هر کو شنید گفتا لله در قائل

    جناب محموده الخصائل...
    ای کاش یه کم رک تر بودی...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا