tracer
پسندها
2,923

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در مورد طول زمان و انواع تجاربي که به بودا درست پس از رسيدن به نيروانا دست داد رواياتي بسيار وجود دارد بودا اما پس از رسيدن به نيروانا بودا تمام تناسخ ها و گذشته اش را همراه با جزئيات آن به ياد آورد همچنين اصول و اساس آيين ژرفش بر جانش متجلي گشت.
    به یک معنا مقصود از نيروانا وارد شدن " وجود کامل" در اين زندگي به عالمي خارج از رنج است .مفهوم نيروانا را بايد در عبور از ساتا ( satta) به معناي شخصيت و آتمان (atman)به معني خويشتن و سپس رسيدن به تاتاگاتا (tathagata) به معناي وجود کامل و مقدس جست.بودا در حالت نيروانا خويشتن و تمام هستي را همچون فرايندي وسيع و نهر هميشه جاري " شدن ها" و " انهدام ها " يافت و در درون اين جريان پيوسته در حرکت و تداخل دائمي انرژي ها در يکديگر ، وي به اين حقيقت پي برد که "خود" در حقيقت چيزي نيست جز ترکيبي از رشته هايي از کنش ها و واکنش ها ي ذهن که از مرکزيت ثابت و ذات برخوردار نيست .اين حقيقت حسي عميق و استوار به بودا بخشيد که او را از تمام وسوسه هاي "من " که به وسيله ي جهل و طمع و بيزاري برانگيخته مي شود رهايي بخشد.
    کسي که ذهن خود را کاملا به چنگ آورد کسي که زمام اراده ي خود را در کف گيرد کسي که کاملا از آز و خشم و شهوت رها شود کسي که پس از سلوک بودايي به درجه خردمندي و معرفت درون انگارانه ي کامل برسد کسي که مظهر شفقت و عطوفت به موجودات هستي شود حالت چنين شخصي به نيروانا و روشني کامل موصوف است .
    آنچه نيروانا را از ساير تجارب شخصيت هاي معنوي تاريخ متمايز مي کند فقدان الوهيت و عدم استفاده از امور الهي و عدم تکيه بر الهيات و ماوراءالطبيعه در رسيدن به نيروانا از جانب بوداست.بودا ملحد نبود اما در راه رسيدن به حقيقت کار هستي کاملا به الهيات و ماوراءالصبيعه بي اعتنا بود و نيروانا حاصل کوشش يک انسان بدون هيچ کمک و مساعدت نيروهاي الهي و ماورايي است
    آن کس که به مقام خردمندي رسيده است از ميان شعله ها و شراره هاي تولد و مرگ و رنج نجات يافته و به سرمنزل خاموشي و نيروانا و آرامش ابدي واصل شده است .سلسله ي افکار و احساسات نزد يک فرد معمولي اين پندار را در او بيدار مي کند که حقيقت وجود خود را ميان افکار و احساسات و پنداره هاي خود بيابد اما چشم بيناي خردمند در آن افکار و پنداره ها جز بازي و رفت آمد اشباحي که به خويشتن او ربطي ندارند حقيقتي نمي بيند
    پس به عبارت ديگر نيروانا واقعيتي است وراي پديده هاي جهان و بر فراز مقولات هستي و نيستي که آنرا ترکيب و تلفيق هستي و نيستي هم نمي توان ناميد چون در اين صورت نيروانا نيز بسان هستي و نيستي متعين مي گردد حال آن که نيروانا مطلقا غير متعين است .ميان گردونه ي مرگ و حيات و نيروانا تفاوتي اساسي نيست اگر تسلسل عناصر حيات را بر اساس جبر جهاني در نظر بگيريم فقط دايره ي مرگ و زندگي مشاهده مي شود و عوام آيين سلسله ي علت و معلول را که بودا تعليم مي داده چنين درک کرده اند ولي بالعکس اگر اين سلسله علت و معلول را بر اساس خلاء طبيعت ذاتي اشياء تعبير کنيم به نيروانا خواهيم رسيد و نيروانا آن مقامي يست که در آن خلاء تحقق مي يابد و شخص ، عين آن خلاء مي گردد.
    اين مقام ، هستي نمي تواند بگيرد چرا که در اين صورت محکوم به پيري و مرگ و زوال مي شود ، از طرفي نيستي هم نمي تواند شد چرا که گفتن اينکه نيست ، با وجود نيروانا تناقض دارد و نيروانا جنبه ي غير متعين پديده هاست در حاليکه نيستي ، وجود و تعيني ندارد تا غير متعين باشد. اگر بتوانيم تعيناتي را که چون نسبيت جهاني و امور اعتباري ظاهر مي شوند انتزاع بکنيم ، آن وضع خاصي که بعد از نفي و سلب اين تعينات به جا مي ماند نيروانا خواهد بود . نيروانا عدم جريان استمرار و پيوستگي مرگ و حيات است و اين عدم جريان ، نه هستي مي تواند باشد و نه نيستي و نه مي توان آن را توقف پديده ها دانست چه پديد ه ها در حقيقت هرگز پديد نمي آيند تا متوقف شوند.
    نيروانا تحقق يافتن عدم واقعيت پديده هاي جهان است در آن مقام بي مقامي ، نه پيدايش است و نه زوال ، نه هيچ شدن است و نه ابديت . نه وحدت است و نه کثرت . نه آمدن است و نه رفتن . نيروانا آيينه ي هيچ نماي استمرار و تسلسل پديده ها و نابودي کليه ي نسبت هايي است که بين آنها برقرار مي شود
    براي وصول به واقعيت مطلق و بيداري و روشنايي ، بوداييان متوجه شدند کليه عناصري که جريان هستي را تشکيل مي دهند سرشار از رنج هستند . بوداييان متوجه شدند اگر ذهن ورزيده شود و به درجه تمرکز کامل نايل آيد احساسات مزه و بو و غيره که ماخذ حسي و مترادف با مفهوم ماده و عنصر است منهدم مي شود.بدين دليل نيروانا مرحله ايست که در آن کليه ي مفاهيم و عناصر باطل گرديده و از هم متلاشي مي شوند.
    راز آن در دل هر بودايي واقعي متجلي است.لبخندي که هم نوعي استهزاء به عدم ثبات اشياء و ناپايداري سلسله علل و گردش بي پايان ذرات هستي و رقص کائنات تعبير مي تواند شد و هم نوعي ترحم پاک و خالص و شريف و خالي از گزند احساسات ، ترحم به اندوه و رنج پايان ناپذير موجودات سرگرداني که گريبانگير چرخه ي بازپيدايي اند و زير چرخ آسياب هستي در انتظار آرامش خيالي عمري را به تلخي سپري مي کنند و مقدار اشک هايي که طي آوارگي خود در سلسله ي مراتب هستي از ديده فرو ريخته اند از مقدار آب اقيانوس ها بيشتر است - ترحم براي آنانکه همت گام برداشتن در راه رهايي را ندارند.
    اما در هر صورت "نيروانا " انتها و هدف غايي تعاليم بودايي يست و مستلزم آن است که جوينده ي حق ابتدا به واقعيت حق بيدار شده باشد مانند خود بودا که زير درخت روشنايي ناگهان به واقعيت مطلق رسيد و به قول بوداييان نور مطلق در عمق وجودش تابيد و در حاليکه شمع هوس خاموش مي شد چراغ حقيقت در دلش مي افروخت و پرتو بر سايه هاي جهل مي افکند و لبخند اسرار آميز بر لبش نقش مي بست .لبخندي که قرن هاست که در تمثالها ، مجسمه ها و تصاوير بودا و "بودي ساتواها"منعکس است
    داريوش شايگان مي گويد : "از واقعيات نيروانا چنين است که نيروانا سکوت محض است و سکوت را به لباس اصوات نتوان آراست و آنرا به هيچ عبارت و گفتاري مزين نتوان ساخت زيرا بي صفت است و رنگ ادراکات بدان تعلق نمي گيرد .نيروانا خود دليل خود است و تا کسي بدان مقام نرسيده بحث در مورد آن بي حاصل است و اتلاف وقت خواهد داشت .چگونه مي توان به نابينايي نقش طراوت بخش طلوع خورشيد را در آفاق بي کران درياي آرام بيان کرد ؟و يا منظره سايه روشن لکه ابري را که نقابي بر چهره تابناک ماه مي افکند و جهاني نيمه خيال انگيز را پديد مي آورد را در نظر او مجسم کرد؟"
    این سخن را به بودا پس از رسیدن به نیروانا منسوب می‌دانند :«...روح من از جهل و خطا و آز و میل، نجات یافت و در این موجود نجات یافته معرفت به راه نجات پیدا شد، لزوم زندگی دوباره از بین رفت، حالت قدسی در رسید وظیفه به انجام آمد و من دانستم دیگر به این جهان باز نمی‌گردم.»
    نیروانا هدف ممتاز آیین بودا و مرحله پایانی سلوک آیین بودا در راه رسیدن به اشراق کامل و آگاهی و آرامش مطلق است. نیروانا حالتی است که در آن آدمی از جهل رنج، شهوات، خشم، خواهش و تمنا و وابستگی‌ها کاملاً تهی شده و به فرزانگی کامل دست یافته‌است.

    نیروانا آخرین مرحلهٔ طریقت بودا و مقصد سلوک بودایی یست.نیروانا یعنی آزادی از سلسلهٔ علل رنج‌ها و پیدایش‌ها و فرو نشاندن مطلق عطش تمایلات. نیروانا یعنی زوال مطلق جهل و روشنی مطلق روح، نیروانا ساحل ممتاز و کمال ایده آلی است که بر اثر انجام سلوک و طریق هشت گانه بودایی تحقق می‌پذیرد.

    جان بودا در لحظه‌ای توصیف ناپذیر روشن می‌شود و این روشنی چنان است که مرزهای هستی را در جان نابود می‌کند چنانکه جهان و کائنات در یک آن یکی می‌شوند و ظلمت و جهل که بر خزانه عالم نقش بسته شکسته شده پرده از مخزن اسرار بر می‌افتد آنگاه از بودا چیزی نمی‌ماند جز دانستگی، فرزانگی، آگاهی، آزادی و نابودی مطلق تشنگی و نادانی و رهایی از چرخهٔ بازپیدایی، یگانگی مطلق با هستی، برگذشتن از همه ناپایداری‌ها و رسیدن به رهایی و آرامش ابدی در این جهان ودر این زندگی.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا