نمی خوام باز به تو وابسته و اواره بشم
نمی خوام با اون نگات دو باره بیچاره بشم
نمیخوام غربت غم بشینه روی نفسم
از همه تا دنیا دنیاست من میخوام تنها باشم
اگه پشت سر دنیا یه قیامتی باشه
اگه سر در قیامت به عدالت وابشه
تا بده حکم اگه اون لحظه تنهایی باشه
میدونی حتی جهنم نمیخوام با تو باشه
دیگه از تو نمیخونم واسه من دیگه تو مردی
میخوام که همه بدونن همه دردام تو بودی
نمیخوام حتی یه لحظه یاد تو بیاد تو قلبم
چرا که دور دلم رو یه حصار سنگی بستم
پشت این حصار قلبم
یه کبوتری نشسته نمیتونه پر بگیره اخه اون بالاش شکسته
هر بلا رو زمینه بباره روی سر تو هر چی درده بی علاجه بریزه تو دل تو
اگه پشت سر دنیا یه قیامتی باشه
اگه سر در قیامت به عدالت وابشه
تا بده حکم اگه اون لحظه تنهایی باشه
میدونی حتی جهنم نمیخوام با تو باشه