• سكوت كه میكنم...

    میگویی خـ ـــداحافظ !

    لطفا دیگر سكوت هایــــ ـــم را تفسیر نكن...

    اگر می توانستی معنی آن هـــ ـــــا را بفهمی كه....

    كارمان بـــ ــــه خداحافظی نمیكشید .
    اتــفـــاقِِ خآصی نیفتــــاده نآزنین...

    یكـــی كـــِِ همیشه می بــآختــه....

    این بـــآر هََمـــ بــآختـــه...!!![/QUOTE]

    همیشه من باختم
    یک بار دلم را
    یک بار تو را
    همه خودم را ک تو بودی
    وناییـــــ کهــ میگنــ:غصهــ نخور...

    همهــــ چیــ درستــ میشهـ!!!...

    همهـــ پیکامــ بسلامتیشونـ...

    اگهـــ یکــ بارفقطــ یکبار بگن..

    چهــــ جوریــ درستــ میشهــ؟؟!!..
    احمقَ بوבטּ از اونجایے شروعَ میشـــ ﮧ کـــ ﮧ...

    میگے:

    ایـטּ بآ بقیـــ ﮧ فرقَ בآرهـَ...[/QUOTE]

    حماقت یعنی من
    ک منتظرت میشوم
    تا بیایی
    وقتی نمیایی
    خودم باز میایم دنبالت
    .........دارم

    به جای نقطه چین هر چه می خواهی بگذار...

    درد، بغض، نیاز ...

    اما دوستت را نیاور...


    دلم تنگ است
    ن برای تو
    ن برای دروغ هایت
    ن برای نگاههایت
    ن
    فقط برای دوستت هایی ک من تو را داشتم
    ]عاشقم :
    اهل همین کوچه ی بن بست کناری
    که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی
    تو کجا،کوچه کجا، پنچره ی بازکجا
    من کجا ،عشق کجا، طاقت آغاز کجا
    تو به لبخند و نگاهی من دلداده به آهی بنشستیم
    تو در قلب و
    من خسته به چاهی گنه از کیست؟
    ار آن پنجره باز؟
    از آن چشم گنه کار؟
    از آن خنده معصوم؟
    از آن لحظه دیدار؟[/QUOTE]


    پنجره را باز میکنم تا باد شاید عطر تو را بیاورد
    ب اسمان خیره میشوم اسمانی ک بالای سر توست
    غصه هایت مال من تنهاییت مال من
    تو فقط لبخند بزن از همان دور دست تا حست ککنم
    آرام می روم ...
    آنچنان آرام که ندانی کی‌ رفته‌ ام !
    اما وقتی‌ جایِ خالی مرا ببینی
    آنچنان سخت رفته ام که
    تمام عمر زمانِ رفتنم را فراموش نکنی .

    ب حرمت نان و نمکی ک باهم خوردیم نان را تو ببر برای راهت
    نکن را بگذار برای
    من
    میخاهم زخمم رابا ان همیشه تازه نگه دارم
    دلت که بگیرد با صدای ترانه که هیچ........
    با صدای دست فروش دوره گرد هم گریه می کنی!!!!!!


    دوره گرد میگف ظرف شکسته میخرم.....
    پرسیدم دل شکسته هم میخری
    گف
    اگر ارزش داشت ک نمیشکست
    باران ک میاید چقد خاستنی میشوی تو
    باران.... تمام کابوس من
    میشود :
    باران ...تمام رویای من
    بوی عطر تنت تمام شهر را پر میکند
    وقتی باران خیست کند
    اندکی پیش من باش تا باران بند بیاید
    بگذار تمام شهر حسودیشان شود
    ب من
    ک
    ت
    را دارم
    من از تمام آسمـــان یک بــــاران را میخواهمو از تمــــام زمین یک خیابان را …و از تمام تو یک دست ڪه قفــــل شده در دست مـن..


    زیاده خواه نیستم من باشم تو باشی
    دنیا هم ارزانی خودشان
    ﺗـــﻮ

    ﭼﻘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺘﯽ ...؟

    ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺕ

    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺒﻮﺩﻥ

    ﺳﺮ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ ...!!
    کــــاش در این شهر

    دکتری پیدا مــی شد

    و "تـــو" را برایم تجویز مــی کرد!

    تا بـــاورت شود

    حـــال من

    فقط با " تـــو" خوب مــی شود.
    دلت گرفته ؟
    میدانم که گرفته...
    میدانم که بغضی سنگین بر دیوار گلویت مشت میکوبد
    میدانم صدای گریه ات را درون سرت میشنوی
    میدانم میخواهی سرت را بر شانه ای بگذاری
    میدانم امشب باز خاطراتش به خانه ی دلت سر زده
    میدانم باز امشب چشمانت تر است
    میدانم باز امشب دلت تنهایی می خواهد
    میدانم میخواهی با صدای بلند گریه کنی
    من نیز امشب دلم گرفته میخواهم به خانه خدا سر بزنم بازم من حرف بزنم بازم اون گوش کنه و سکوت کنه کاری کنه که من حق بجانب بشم ...
    بگم خدا چرا عشق رو آفریدی که خیانت پدید بیاد
    چرا زندگی دادی که مرگ باشه
    چرا دل رو دادی که بگیره
    چرا اشک رو دادی که جاری بشه
    چرا وصال رو آفریدی که جدائی همراهش بیاد چرا؟چرا؟چرا؟
    بعد سرم رو زیر لحاف کنم و دهنم رو روی بالش فشار بدم که صدای گریه هامو کسی نشنوه اما جای اشک های روی بالشم شاهد گریه های منند
    امشب من رو کنار خودت تصور کن سرت رو بذار روی سینه ام و ببار ببار و باز ببار بلند گریه کن فریاد بزن بگذار منم گریه کنم بگذار من هم جرات کنم فریاد بزنم شاید اینجوری عشقی که تو قلب بعضی ها خفته بیدار بشه ...
    گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

    ببرم بخوابانمش!


    لحاف را بکشم رویش!

    دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

    حتی برایش لالایی بخوانم،

    وسط گریه هایش بگویم:

    غصه نخور خودم جان!

    درست می شود!درست می شود!

    اگر هم نشد به جهنم...

    تمام می شود...

    بالاخره تمام می شود...!!!
    گفتی که بیا و از وفایت بگذر
    از لهجه بی وفاییت رنجیدم
    گفتم که بهانه ات برایم کافیست
    معنای لطیف عشق را فهمیدم


    یکــــ روز آمـَدی

    تمــآمـِ مــنَ شـــدی

    یکـ روز همـ رفتــیُ

    من تمـــآمـ شـُدمـ!



    ی خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم
    دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمی شود
    کمی نزدیک تر بیا ، می خواهم با تو بودن را حس کنم . . .
    خیلـے وقـتـ ـها میگویمـ

    « عـَزیـز ِ*دلــَمـ » . . .

    گاهـے اَز روی ِ *اَدب ،

    گاهـے اَز سر ِ* ناچاری . . .

    گاهـے اَز عَصبانیت ،

    گاهـے هَمـ جزوه واژگان ِ* روزمـَره ـیمان شُده ست . . .

    اَمـ ّـا . . .

    اَز سَر ِ *هــَــر چــہ باشَد !

    تَنهـ ـا كسـے كـہ عـَـزیـز ِ*دلــَمـ اَست ،

    * تویـے . .
    با ا " تو " هستم
    اینقد شما شما نکن
    تو را هم من
    تو
    کردم
    وگرنه
    او
    هم زیادت بود
    یه وقتا میترسیدم پیر ک بشیم من و تو رو بزارن خونه سالمندان
    اما الان .... غصه ات پیرم کرده...خودم دارم میرم قبرستان تو زحمت نکش


    هــی "ر ا ه" آمدم با تـــو ؛

    هــی هار" شدی با مــن...!


    دلم واسه کسی تنگه که گمان میکردم میاد،میمونه وبه تنهایم پایان میده، اومد، رفت و به زندگیم پایان داد!!
    بچه ک بودم دکتر موقع امپول زدن میگف خودتو سفت نگیر درد نکشی
    الان هر چی خودمو سفت نمیگیرم بیشتر میشکنم...بیشتر لذت میبری از شکستنم


    من بچه بودم دکترارو نفرین میکردم
    درد بی درمون بگیرن
    منک دکتر نیستم کی منو نفرین کرده ک درد تو رو گرفتم؟
    خندم میگیره
    وقتی گریم میگیره
    من نیستم پیشت کی اشکاتو پاک کنه
    تازه کی ب گریه هام بخنده...؟!
    عادت کرده ایم
    من به چای تلخ اول صبح
    تو به بوسه تلخ آخر شب
    من
    به اینکه تو هربار
    حرف هایت را مثل یک مرد بزنی
    تو
    به اینکه من هربار مثل یک زن گریه کنم. . .

    عادت کرده ایم
    آنقدر که یادمان رفته است شب
    مثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد
    و یک روز آنقدر صبح می شود
    که برای بیدار شدن دیر است.
    دوستَـــتْ دارَم به اضافهــــ ی ِ سه نُقطـــه!

    تا بــِـ ـــدانی

    مـَن و دوستتْ دارم هایـَم ٬

    اِمـتــداد داریــــ م در تـــو تا همیشــــه

    مثل ِ همین سـِ نقطه . . .
    عشق ، عشق می آفریند
    عشق ، زندگی می بخشد
    زندگی ، رنج به همراه دارد
    رنج ، دلشوره می آفریند
    دلشوره ، جرات می بخشد
    جرات ، اعتماد به همراه دارد
    اعتماد ، امید می آفریند
    امید ، زندگی می بخشد
    زندگی ، عشق می آفریند
    عشق ، عشق می آفریند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا