دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...
حــتــی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند
و خــیــلــی دیــــــر شناختمشان...!
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم
و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام !!!
عکسامو پاره کردی
من عکستو تو رویا نقاشی کردم
دفتر خاطراتتو خالی گذاشتی
من سرنوشتمو ب اسمت نوشتم
دورو برتو شلوغ کردی
من از همه جز تو بریدم
ارامش و خندتو فدای چی کردی نمیدونم
منم ک فدای فراموشی کردی
اما من هنو ب یاد تو میخندم
ب یاد تو ارومم
و تو رو....