سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم. خوبی سهیلا جونم؟ دلم بد جور برات تنگ شده. ببخشید من یه مدت یه سفر بودم. نداشتم اینترنت. یه وقت که میای باشگاه حتما بگو به من که منم بیام صحبت کنیم یه کم.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد...یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت...یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم...چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من...سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من...کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع...او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
ساقي بيا که يار ز رخ پرده برگرفت...کار چراغ خلوتيان باز درگرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت...وين پير سالخورده جواني ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتي ز ره برفت...وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارت شيرين دلفريب...گويي که پسته تو سخن در شکر گرفت
بار غمي که خاطر ما خسته کرده بود...عيسي دمي خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد که بر مه و خور حسن مي فروخت...چون تو درآمدي پي کاري دگر گرفت
زين قصه هفت گنبد افلاک پرصداست...کوته نظر ببين که سخن مختصر گرفت
حافظ تو اين سخن ز که آموختي که بخت...تعويذ کرد شعر تو را و به زر گرفت