Estrella
پسندها
737

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام مهندس .ما مخلصیم.عزیزی.
    سلام به دانشگامون برسون.دلم تنگ شده واسش.
    دوستي تنها برآيند نياز ما نيست؛ از خودگذشتگي، نخستين پايه دوستي است. * * * ستایش می کنم قلبی را که بـــا نام انسانیت و شرف به تلاطم بر می خیزد!!! انکه به خود نهیب می زند احساس هر انسان شریف است و روح هر فرد هدیه ی الهی!!! او که پاکیش ,روح را جلا می دهد...فکر را ارامش.....و خستگی را از جان به در می کند.....!!! و بـــــاور دارد هیچگاه اشک را بر گونه ای جاری نمی سازد مگر انکه روزی باید جوابگو باشد....! تنها به نام شریف انسان یادمان باشد دلی را به درد نلرزانیم........
    پیامبری از کنار خانه ما رد شد. باران گرفت. مادرم گفت: چه بارانی می آید.
    پدرم گفت: بهار است. و ما نمی دانستیم باران و بهار نام دیگر آن پیامبر است.
    پیامبری از کنار خانه ما رد شد. لباسهای ما خاکی بود. او خاک روی لباسهایمان
    را به اشارتی تکانید. لباس ما از جنس ابریشم و نور شد و ما قلبمان را از زیر
    لباسمان دیدیم. پیامبری از کنار خانه ما رد شد. آسمان حیاط ما پر ازعادت ودود
    ... بود. پیامبر، کنارشان زد. خورشید را نشانمان داد وتکه ای ازآن را توی دستهایمان
    گذاشت. پیامبری از کنار خانه ما رد شد و ناگهان هزار گنجشک عاشق از سر
    انگشتهای درخت کوچک باغچه روییدند و هزار آوازی را که در گلویشان جا مانده
    بود، به ما بخشیدند. و ما به یاد آوردیم که با درخت و پرنده نسبت داریم.
    پیامبری از کنار خانه ما رد شد. ما هزار درِ بسته داشتیم و هزار قفل بی کلید.
    پیامبر کلیدی برایمان آورد. اما نام او را که بردیم، قفلها بی رخصت کلید باز شدند.
    من به خدا گفتم: امروز پیامبری از کنار خانه ما رد شد. امروز انگار اینجا بهشت است.
    خدا گفت:
    کاش می دانستی هر روز پیامبری از کنار خانه تان می گذرد
    و کاش می دانستی بهشت همان قلب توست
    عشق
    يعني يك بغل دلواپسي

    سلام دوست عزيزم اميدوارم كه خوب و خوش باشي
    تنهاترین ستاره شب


    شب شد ، دوباره دلم لرزید
    اشكی به گونه ی من غلتید
    دلتنگ او شده بودم باز
    دردی به سینه ی من پیچید
    می دیدمش كه كنارم بود
    غمگین و سرد و پر از تردید
    گفتم كه :"عاشقم" ، اما باز
    مثل همیشه دلش رنجید
    ای كاش پیرهنش بودم
    هر لحظه مرا می پوشید
    گرمای سینه ی پر مهرش
    بر سینه ی من می تابید
    گلبرگ بوسه ی خاموشم
    بر گونه هاش نمی خشكید
    اما چه میشود آخر كرد
    با ته مانده ای از امید ؟
    چشم پر از حسد تقدیر
    این را سزای دلم می دید
    در خانه ی غم من آمد
    فانوس عشق مرا دزدید
    از حس رفتن و تنهایی
    دنیا به دور سرم چرخید
    تنهاترین ستاره ی شب حتی
    بر درد بی كسی ام خندید . . .
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/380627-البوم-ماکت-و-پرزانته
    وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمی‌سازه.:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا